🌸🍃بوی تند باروت را استشمام میکرد
به آسمان نگاه میکرد و به فاصله ی
اندکی می اندیشید که در آنجا بین
زمین وآسمان بود.بین سنگر وبهشت
بین بچه های رزمنده ای که دل از
زندگی روزمره وتعلقات دنیوی کنده
بودند و پیش از بلوغ تن ، به بلوغ
روح و روان رسیده بودند و چون
نسیم بین زمین و آسمان ، بین ِ
مرگ و زندگی ، بین این دنیا و آن
دنیا . مثل ابر ، باد ، باران . . .
ابراهیم راه می رفت و راه می بُرد
می دید ونشان میداد . میگفت
و پیش میرفت و مدام نگرانِ
جآن بچه بسیجی ها بود .
حاج ابراهیم همت را میگویم :)