بسم الله القاصم الجبارین
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelgh
‍ ‍ ای شهید گـذر زمــان ؛ همه چیز را با خود می‌برد جز ردّ نگاه تــو را . . . غلامرضا همیشه آرزو داشت ... که به اسلام خدمت کند و می‌گفت: « دعا کنید بتوانم خدمت‌گزار خوبی برای اسلام و مستضعفان باشم ». شهریور‌ماه ۱۳۹۶ به سوریه اعزام شد و من فرزندم محمودرضا را باردار بودم و قاعدتاً دوست داشتم هنگام تولدِ فرزندمان ، همسرم کنارم باشد. هنگامیکه این پیغام را به ایشان دادم، گفت: « اینجـا به من بیشتـر نیاز است و باید بمانم » و من هم قبول کردم. وقتی محمودرضا به دنیا آمد ... همسرم به من پیغام داد که « عکس فرزندم را برای من نفرستید، زیرا می‌ترسم دلم بلـرزد و برگردم ایران و وابسته‌اش شوم » مدتی از اعزام غلامرضا به سـوریه گذشته بـود و او هنوز فرزند دومش را ندیده بود، تا این‌که تصمیم گرفتیم دیدار غلامرضا و محمودرضا در سوریه باشد، به وی گفتم : «به اتفاق بچه‌ها و مادرتان رهسپار سوریه هستیم» و او بسیار خوشحال شد و ڪار‌های سفر ما را از آن‌‌جـا پیگیری کرد و گفت : « شما که به سوریه بیایید و برگردید، خبر شهـادت من را خواهید شنید و این آخـرین دیــدار ما خواهد بود » اما من حرف ایشان را جدی نگرفتم. روزی که ما به سوریه رسیدیم، غلامرضا با یک دسته گل به استقبال ما آمد و در آن لحظه به یادماندنی من و مـادرش ، غلامرضا را بعد از چهـار ماه در سـوریه ملاقـات ڪردیم و او فرزندانش را در آغوش ڪشید و آن‌ها را غرق بوسه ڪرد و همانطور ڪہ قبلا گفته بود ، آن آخریـن دیدار ما با غلامرضا قبل از شهادت شد. ✍ راوی : همسر محترم شهید ولادت : ۶۵/۱۰/۲۱ کرمان شهادت: ۹۶/۱۱/۵ صالحیه سوریه 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin