#خاطره
✍بیت الزهرای کرمان ایام فاطمیه ها منو چندتا از دوستان بسیجی خادم بودیم و این پنج شب که سردار برای خانم حضرت زهرا س. مراسم داشتن خدمت میکردیم به مردم ....
حاجی دوست نداشت مهمونای حضرت زهرا س رو با تفتیش کردن اذیت کنیم همیشه سر زده میومدن قسمت درب ورودی خانم ها که ببینن مهمونای خانم حضرت زهرا س. اذیت نیستن...
من همیشه کنار در بودم و به محض اینکه حاجی در رو باز میکردن اولین نفری که میدیدن من بودم ...
بلافاصله اون لبخند معروفشون روی صورتشون نقش میبست و احوالمو میپرسیدم..
ایقدر خودمونی با من رفتار میکردن
که همه ی دوستانم فکر میکردن من باهاشون نسبتی دارم...
امان از اون لبخند ها ی خاص پدرانه....
همیشه هم میگفتن چطوری دخترم....
مراقب خودت و دینت باش..
باباقاسم شما وقتی بودی گاها حواسمون پرت میشد به بودنتون اما حالا که نیستی همیشهههه همه جا یک دلتنگی و حس نیاز داریم اونم نبود شماست...
چقدر شما همه بودین .....
خاطر از خادم بیت الزهرای کرمان.
بهمن ۹۷کرمان ..
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin