👤•| #سلیمانی_عزیز
🕊•| #حاج_قاسم
💙•| #مرد_نبرد
فکر نمی کردیم آخر مردم منطقه این طور به کارمان سرعت بدهند. این هم از فکر های ناب حاجی بود.
بهمان خبر داده بودند هواپیمای سپاه✈️ خورده به ارتفاعات سیرچ🏔 توی کرمان، دماغه یک سوی کوه منفجر شده و بال و بدنه سوی دیگر😞.
به چه جانکندنی باید خودمان را میرساندیم آنجا، مگر میشد؟ سوز 🌬و سرمایش به کنار، یخبندان❄️ بود. چند قدم که میرفتیم سر میخوردیم و میآمدیم پایینتر. خودمان نمیتوانستیم توی برف راه برویم🚶♂ چطور جنازهها را میآوردیم پایین؟🤦🏼♂️
هوای مه آلود هم اجازه حرکت به بالگرد🚁 را نمیداد😓.
خلاصه خیلی کارمان به زحمت جلو میرفت. از سپاه و ارتش، از هلال احمر و کوهنوردان🧗♂ ماهر کشور هر کسی آمد کمک، همین بساطمان بود.
حاجی به محض آمدنش تا اوضاع را دید گفت: اگر میخواید به کارتون سرعت بدین عشایر بافت و رابر رو بیارید.
هماهنگی اش با حاجی بود. خودش زنگ زد📞 گفت: فلانی و فلانی و هر چی آدم میتونید بیارید کامیون را برداشتند رفتند پیشان. دویست نفر عشایر آوردند.
آمدند کمکمان بعضیهایشان کفش🥾 مخصوص کوهنوردی نمی خواستند. به خاطر شرایط زندگی شان کاملا آشنایی داشتند با کوه🏔. راهشان را سریعتر از ما میگرفتند و میرفتند بالا🧗♂، دنبال ۲۷۶ جنازه توی برف⛄️ مانده. پیدایشان که میکردند با چادر شب میبستن روی کولشان و میآوردند پایین.
کار عشایر و فکر ناب حاجی حسابی به کارمان سرعت داده بود.
✍🏻راوی: ابراهیم شهریاری
📚منبع: صوت موجود در آرشیو موسسه فرهنگی حماسه۱۷
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین