🍃به شوق نور در ظلمت قدم بردار که رمز زندگانی همین شوق و
#امید است، آدمی به شوق رسیدن، راه میپیماید و این حکایت آنانی است که قلب هایشان آکنده از مهر و عطوفت خداوندیست، درخت امید در وجودشان ریشه دوانده و طالب نوری در این تاریکی هستند پس به همین دلیل سرسختانه به سمت نور پرواز میکنند.
🍃غل و زنجیر ها را باز میکنند و رها میشوند در آسمان، در
#آغوش_خدا!
و ما که در این ظلمات پرواز آنها را نظاره گریم گرفتار تناقضی عجیب شده ایم اینگونه که هجرشان برایمان بس سخت و طاقت فرساست وَ لحظه
#پرواز و خدایی شدنشان حسرت برانگیز و به همان اندازه مسرت بخش.
🍃و حالا سالگرد پرواز یکی از همان
#مهاجرین را شاهد هستیم! مرتضی بصیری پور، مهاجری که در بهار ابدی شد و به هنگامه شهادت
#موسیبنجعفر در دل خاک آرام گرفت. و قصه تناقض زمینیان بار دیگر تکرار شد...
🍃حسرتی در دل هایشان مهمان شد برای نفس او که چگونه در مسلخ
#عشق قربانیاش کرد و حج را به جا آورد. حسرت دل کندن از زمین و زمان!
از طاهای
#سه_ساله که بعد ها جمله "بابا نان داد" برایش کمی عجیب و غریب شد.
🍃آخر
#بابا در خاطرات او نبود که نان بدهد، نبود که آب به دستش بدهد بابا در تابوت خوابیده بود. فارغ از همهمه اطرافش،
#طاها تصویر مشخصی هم از بابا نداشت، در رویای سه سالگی بابا پیش
#خدا رفت و برای همیشه سنگ مزارش مأمنی شد برای او که
#مردانه با پدر درد و دل کند. و اکنون سه سال است که طاها دلگویه هایش را بر سر مزار پدرش میگوید.
🌸به مناسبت سالروز
#شهادت
#شهید_مرتضی_بصیری_پور
✨ #شبتون_شهدایی ✨🌙