به حرفش گوش كن! - كمكم دارم از رحمتش مأيوس ميشوم و در وجودش شك ميكنم. - مرد حسابي، چرا كفر ميگويي، مگر چه شده؟ - اين قدر زاري ميكنم، التماس ميكنم، اما صدايم از سقف خانه هم بالاتر نميرود، چه رسد به آسمانها و خدا. - مگر خدا كجاست كه صداي تو به او نميرسد؟ - حال و حوصلهي شوخي ندارم، رهايم كن. - نه، قصد شوخي ندارم، فكر ميكني خدا آن بالا بالاهاست كه صدايت به او نميرسد، اشتباه نكن برادر، خدا در نزديكي من و تو است، ما توانايي ديدن و حس كردن او را نداريم، خدا در قرآن ميفرمايد: (نحن أقرب اليه من حبل الوريد؛ ما از رگ گردن به انسان نزديكتريم) با اين حال پيشنهاد ميكنم برويم و از داناي شهر سؤال كنيم و علت را از او بپرسم، او امام است و به منبع غيب الهي متصل، حتماً جواب را ميداند - فكر خوبي است، موافقم، برويم. وقتي به حضور امام سجاد عليهالسلام رسيدند پرسيدند: اي امام بزرگوار، خدمت رسيدهايم تا بدانيم علت قبول نشدن دعاهايمان چيست. - آري، مخصوصاً من، هرچه دعا ميكنم به جايي نميرسد، مگر خدا نگفته (ادعوني استجب لكم) پس چرا هرچه از او ميخواهم مستجاب نميشود... ميترسم عقيدهام سست شود و بي دين از دنيا بروم. امام زينالعابدين عليهالسلام نگاه عميقي به آن دو نفر كرد و به شمردن انواع گناهان و تأثيرات آنها در زندگي افراد پرداخت، سپس فرمود: آيا شما با دوستانتان يكرو هستيد و بدگمان نيستيد؟ نمازتان را سر وقت ميخوانيد و به تأخير نمياندازيد؟ با كار نيك و صدقه به فقرا خود را به خدا نزديك ميكنيد؟ در گفتارتان ناسزا و دشنام وجود ندارد؟ آيا شهادت دورغ نميدهيد؟ زكات ميدهيد و قرض خود را ادا ميكنيد؟ با سنگدلي دست رد به سينه فقرا نميزنيد و به ياري بيوه زنان و يتيمان ميشتابيد...؟ امام همين طور ميشمرد و ميگفت تا اينكه طاقت نياوردم و كلامش را قطع كردم و گفتم: يا علي بن حسين، متأسفانه اهل هيچ كدام از فرمايشات شما نيستيم. امام لبخندي زد و گفت: پس از خدا چه انتظاري داريد؟ اين كارها علاوه بر اينكه در آخرت گريبان گير ميشود، در دنيا نيز آثاري دارد كه قبول نشدن دعا يكي از آنهاست، به حرف خدا گوش كنيد تا خدا هم به حرفتان گوش دهد.