♦️توبه نامه ای تقدیم به حضرت دوست
راستش را بخواهید دیشب را تا به صبح خواب به چشمانم نیامد.
نه به خاطر حذف تیم ملی، چه اینکه آنها جانانه تلاش کردند و «حذف شده ای»، «سربلند» بودند.
نه به خاطر مریضی های جسمی ام، چه اینکه آنها سالهاست همدم همیشگی من هستند و هیچ اعتراضی ندارم و خدا را شاکرم.
بلکه بحمدالله دیشب به یکی از اشتباهات اصلی ام پی بردم
کدام اشتباه!؟
چند صباحی است، شب و روز، «ابلاغیه های» رهبری عزیز، همان «حجت های بالغه ولی حق» که فردای قیامت گواهی علیه کم کاری ما خواهند بود، جلوی چشمانم رژه می روند!
تا جاییکه دیشب دیگر طاقت از کف دادم و نتوانستم سر بر بستر نِهَم.
از شما چه پنهان مدتهاست پیش هر کسی که امکان دسترسی داشتم، رو زدم، التماس کردم، گفتم تو را به خدا بیایید برای محقق ساختن ابلاغیه های امام مان، تلاش کنیم،
گفتم به والله فردای قیامت باید جواب دهیم چرا برای تحقق دولت اسلامی یا همان مرحله سوم انقلاب آنگونه که شایسته و بایسته هست تلاش نمی کنیم؟
گفتم ما به این نتیجه رسیدیم که بین سه تا چهار هزار کادر برای تشکیل دولت اسلامی نیاز داریم، بیایید به ما کمک کنید تا آنها را شناسایی کنیم، بعد هم با برنامه هایی که سالها روی آنها کار کرده ایم آنها را توانمند کنیم و سپس با هدایت کانالیزه شده و تشکیلاتی آنها را به بدنه نظام اسلامی تزریق کنیم! (شناسایی، توانمندسازی، هدایت و تزریق به بدنه تصمیم ساز و تصمیم گیر و مجری)
گفتم تا به کی می خواهیم دنبال توپ بدویم و صرفا طوطی وار حرفهای رهبری عزیز را تکرار کنیم و به این طرف و آن طرف بزنیم بی آنکه اولویت ها و اصلی و فرعی ها را بدانیم
اما...
باور نمی کنید چه قدر در این مسیر اذیت شدم، نوش جانم
گله ای ندارم چرا که فرمود و اصبر علی ما اصابک
برای قوه مجریه، قضاییه، مقننه، نیروهای نظامی و انتظامی، ائمه جمعه و نمایندگی های رهبری در مراکز مهم، خلاصه تقریبا برای همه مراکز حساس مدلهایی طراحی کرده ایم تا با تفکر راهبردی و منطق اسلام نابِ متجلی در اندیشه امام و رهبری آشنا شوند و بدانند کجای تاریخ ایستاده اند و چگونه باید عمل کنند
اما هیچ کس قدمی جلو نگذاشت!😔
چون حقیر کارگرزاده ای بیش نیستم، لابد اگر آقازاده بودم و ارتباط های سببی و نسبی با بزرگان داشتم، شاید طور دیگری برخورد میکردند.
خلاصه در زندان و سِجن تنهایی خودم بدجور گیر افتاده ام
این چند روز هم با فعالیت های گسترده دشمن و بی کفایتی های برخی مسئولین و ازدیاد مشکلات مردم، به افراد بیشتری رو زدم
از اصولگرا و انقلابی بگیر تا اصلاح طلب و اعتدالی
از مسئولین نهادهای انقلابی بگیر تا سایرین
اما باز هم قول و وعده های توخالی شنیدم و دیگر هیچ...
این بود که دیشب تا به صبح خواب به چشمانم نیامد و ساعتها فکر کردم که چرا اینگونه است.
تنهایی و غربت خاصی بود!
به ناگاه یاد تنهایی و غربت ائمه عزیز علیهم السلام افتادم، یاد تنهایی موسی بن جعفر ع در سیاه چال های هارون ملعون
بی یاور ماندن سید الشهدا ع
و مظلومیت امیرالمومنین ع
همینکه اینها را مرور میکردم و بغض گلویم را گرفته بود، به یکباره یاد یوسف پیامبر افتادم
آندم که طبق پیش گویی و تعبیر خواب حضرت، یکی از زندانیان آزاد شد و به شغل سابق خودش یعنی ساقی پادشاه بازگشت، وقتی که میخواست آزاد شود، حضرت یوسف به او فرمود:
«اُذْکُرْنِی عِنْدَ رَبِّکَ؛ مرا نزد اربابت (شاه) یاد کن، بلکه تو باعث نجات من از زندان گردی».
این لغزش، از یوسف صدیق لغزشی بزرگ بود، به طوری که رسول گرامی اسلام صلّیاللهعلیهوآله میفرماید:
«عَجِبْتُ مِنْ اَخِی یوسُفَ کَیفَ اِسْتَغاثَ بِالْمَخْلُوقِ دُونَ الْخالِقِ؛ در شگفتم از برادرم یوسف، که چطور به مخلوق متوسل شد نه به خالق».
طبق روایتی امام صادق علیهالسلام فرمود: جبرئیل بر یوسف نازل شد و به او گفت: «چه کسی تو را نیکوترین خلق خدا قرار داد؟» یوسف گفت: خدای من. جبرئیل گفت: چه کسی تو را محبوب پدرت قرار داد؟ عرض کرد: خدای من. جبرئیل گفت: چه کسی قافله را سرِ چاه کنعان فرستاد و تو را از میان چاه نجات داد. گفت: پروردگار من. جبرئیل گفت: چه کسی تو را از حیله و مکر زنان مصر نجات داد؟ گفت پروردگار من. جبرئیل گفت: پروردگار تو میگوید: «چه باعث شد که حاجت خود را به مخلوق من گفتی و به من نگفتی! از این رو باید هفت سال دیگر در زندان بمانی. این مکافات به خاطر لحظهای غفلت بود، از این رو که به غیر ما تقاضای خود را گفتی!»
اینجا بود که به اشتباهم پی بردم
فهمیدم از خدا غافل بودم
خدایا مرا ببخش
شرمنده ام
استغفرالله ربی و اتوب الیه
الهی العفو
اینها را با چشمانی بارانی و بعد از توبه به درگاه حضرت حق، برایتان نوشتم
بعد از اینکه فهمیدم باید با خود خدا کار را بست تا اسباب و مسببات فراهم شود و چندصباحی در سجن و زندان تنهایی، سپری کرد و خود را برای انجام وظیفه آماده نگه داشت.