ماجرای سه قطره خون ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ روزی که تلاش‌های دکتر مصدق و آیت‌الله کاشانی برای کوتاه کردن دست انگلیس از نفت ایران به ثمر نشست و صنعت نفت ملی شد. هرچند مصدق فکر می‌کرد به هرحال ایران نمی‌تواند خودش به‌طور مستقل از پس این ماجرا بربیاید و باید قدرتی باشد که به ایران کمک کند. او ملی شدن را فقط در کوتاه کردن دست انگلیس می‌دانست، پس اشکالی نداشت اگر دست به دامن آمریکا می‌شدیم! ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ همان آمریکایی که مصدق به آن اعتماد کرده بود، دولت او را با کودتا سرنگون کرد و شاه فراری را به کشور برگرداند. بعد از کودتا ابری از خفقان بر کشور سایه انداخت. مصدق روزهای محاکمه خود را می‌گذراند. مردمِ پر از خشم اما ساکت! همچون آتشی بودند زیر خاکستر، منتظرِ وزش بادی برای خروش. ۱۶ آذر ۱۳۳۲ حدوداً ۴ ماه از کودتا می‌گذشت که خبر سفر ریچارد نیکسون، نائب ریاست جمهوری آمریکا به تهران همه جا پخش شد. قرار بود ریچارد نیکسون، ۱۸ آذر در دانشگاه تهران حاضر شود و دکترای افتخاری خود را دریافت کند! همزمان با پخش این خبر، روزنامه اطلاعات در تاریخ ۱۴ آذر خبری را با این تیتر منتشر کرد: "از امروز روابط سیاسی ایران و انگلیس برقرار گردید." همین دو خبر برای شعله‌ور شدن آتش زیر خاکستر کافی بود. مردم سکوت خود را شکستند و دوباره دست به اعتراض زدند. این اعتراضات بیشتر در بازار و دانشگاه شکل گرفت. تا اینکه در روز ۱۶ آذر با حمله گارد شاهنشاهی به دانشگاه تهران ۳نفر از دانشجویان، مصطفی بزرگ‌نیا، احمد قندچی و مهدی شریعت رضوی به شهادت رسیدند. - - ۱۶ آذر مال دانشجوی ضد نیکسون است، دانشجوی ضد آمریکاست، دانشجوی ضد سلطه است. ( مقام معظم رهبری ) 📍. روز دانشجو بر همه دانشجویان ضدسلطه مبارک! 🦋 @Bkh_Qom