ولی شبِ آخر حال‌و هواش فرق میکنه.. شبِ آخری بود که نجف بودم و میتونستم گنبدِ امیرالمومنینو ببینیم 💔:)) شبِ آخری بود که میتونستم تو راهروی باب‌الساعة‌ ساعت ها به ایون‌طلاش خیره بشیم و صحن و سراشو با چشایی که تار میبینه نگاه کنم . میرم ولی اشکال نداره امیدمون به حرمشه ، امیدمون به بابا‌علیِ :) آقا میریم ولی دلمون اینجاست.. حواست به مام باشه.. زیر پاهاتونم گاه‌گاهی نگاه کن دورت بگردم ♥️:) ان شاءالله دوباره اربعین دعوتمون میکنی دیگه؟ ما که دلمون خیلی تنگ میشه آقا شماهم دلتون واسه منِ رو سیاه تنگ میشه؟ .. بیخیال چقدر حرف زدم . فقط آقا دمتون خیلی گرمِ ♥️:)