1⃣ بزرگترین موهبت خداوند در حق من این است که به من اجازه داده تا حسین را دوست داشته باشم، عاشق حسین باشم و فدایی حسین بشوم! ❓ مگر چند نفر در عالم به این افتخار که من رسیده ام نائل شده اند؟! چه کسی می تواند ادعا کند که داشتن یک آینه تمام نما از خداوند را آرزو ندارد ؟! چه کسی دوست ندارد که خدایی ملموس و محسوس در کنار خود داشته باشد؟! 👌 حسین آیینه تمام نمای خداوند است و من همه عمر تا کنون کوشیده‌ام که آینه حسین بشوم! از خودم هیچ نداشته باشم! هیچ نباشم! از خودم خالی شوم و سرشار از حسین👌 👌 فدایی حسین شوم، فناء در حسین شوم و آنچنان شوم که در آیینه نیز جز تصویر حسین نبینم! ، مشک را بر دوش می اندازد! دو دست به زیر آب فرو می برد و فرا می آورد تا پیش روی چشم ! ❗️عجبا ! این تصویر اوست در آب یا حسین؟ 👌 این درست همان لحظه ای است که عباس، یک عمر برای رسیدن به آن تلاش کرده است 👈 اینکه در آیینه نیز جز تصویر حسین نبیند❗️ اکنون دیگر چه نیازی به آب ؟❓ دست هایش را باز می کند و آب را به شریعه برمی‌گرداند.... 👌 برای من اکنون جنگیدن، اصل نیست ❌ 👌 اصل ،حسین است ❗️ 👌 اصل این است که وقتی حسین و بچه های حسین تشنه اند، آب خوردن من، نامردیست ❌ نابرادری است ❌ نا عاشقی ست❌ نا مواساتی است ❌ خلاف از خود تهی ماندن و از معشوق پر بودن است❌ ☝️سر اسب را به سمت خشکی بر می گرداند با لب و دهانی به خشکی کویر ❗️ 😌 اکنون دیگر او تشنه آب نیست ! 👌 تشنه دیدار کسی است که تصویرش را در آب دیده است و انگار او نه مشک، که آب حیات عالم را با خود حمل میکند ! هیچکس پیش رو نیست سکوتی مرموز و سرشار از التهاب... چند هزار چشم از پشت نخل ها سوار را می پاید اما هیچ کس جلو نمی آید پیداست که از جنین این سکوت، طفل طوفانی در شرف تولد است..... 📚 کتاب سقای آب و ادب سیدمهدی شجاعی @Bshmk33