❌روایتی از آخرین لحظات حیات دنیوی شهید سنوار:
او یک چفیه دور سرش پیچیده بود، تا آخرین لحظه با آرامش جنگید، دو نارنجک به طرف سربازانی پرت کرد که داشتند از پله ها بالا می رفتند و آنجا مجبور شدند عقب نشینی کنند و کوادکوپتر بفرستند. او یک تکه چوب به سمت کوادکوپتر پرت کرد و نهایتا او که یک دستش قطع شده بود با گلوله تانک شهید شد.
➯@Bshmk33