✅ عمروبن عبدود برای بار دوم بانگ زد: صدای من درشت و خشن شد از بس طلب مبارز کردم!
حضرت رسول (ص) فرمود: کیست که این سگ را دفع کند؟
کسی جواب نداد. امیرالمومنین (ع) برخاست و گفت: من می روم او را دفع کنم. حضرت پیغمبر (ص) فرمود یا علی! این عمروبن عبدود است. علی (ع) عرض کرد: من نیز، علی بن ابی طالبم..!
در این وقت پیامبر اکرم (ص) فرمودند: امروز همه ایمان در برابر همه شرک قرار گرفته است.
جنگ سختی بین آن ملعون و امیرالمومنین (ع) در گرفت به گونه ای که زمین از گردوخاک تاریک و لشگریان از دوجانب ایشان را نمی دیدند.
آخر الامر عمرو فرصتی کرد و شمشیر خود را بر امیرالمومنین (ع) فرود آورد. امیرالمومنین (ع) سپر در کشید . شمشیر عمرو سپر را دو نیمه کرد و سر مطهر ان جناب را جراحتی رسانید.
در این هنگام حضرت امیرالمومنین علی (ع) ، چون شیر زخم خورده، شمشیری به پای او زد و پای او را قطع کرد . عمرو بر زمین افتاد و حضرت بر سینه اش نشست. عمرو گفت: یا علی، در جای بزرگی نشسته ای . آنگاه گفت: چون مرا کشتی، جامه از تن من باز مکن! حضرت فرمود: این کار بر من خیلی آسان است. سپس با شمشیر سر پلیدش را از تن بینداخت و بانگ تکبیر برآورد .
مسلمانان از صدای تکبیر امیرالمومنین علی (ع) دانستند که عمرو کشته شده است.
@bshmk33