💕💕💕💕💕💕
💕💕💕💕💕
💕💕💕💕
💕💕💕
💕💕
💕
#مجنون_تواَم🥰
#پارت_399
#معین
دیگه نمیتونستم با صدای پایین این مکالمه رو ادامه بدم که داد زدم:
_یعنی چی؟
یعنی چی که پول به جای اینکه به حساب من بیاد به حساب بابا واریز شده؟
یعنی چی آقای شجاعی؟
شجاعی،مترجم ایرانیِ عمر جواب داد:
_گفتم که،آقای شریف اینطور خواستن،
شما هنوز رسما جانشین آقای شریف نشدید و ما با شرکتی قرارداد بستیم که آقای شریف مدیرعامل و همه کارشه نه شما!
سرم داشت منفجر میشد:
_ولی شما با من قرارداد بستید،
من پای اون برگه هارو امضا کردم نه پدرم و حالا باید جوابگو باشید!
صدای ریلکس و آرومش سوهان روح بود:
_بهتره این مسئله رو با پدرتون حل کنید ،
من باید برم تا همینجاش هم توضیحات اضافه زیادی بهتون دادم درحالی که اصلا لازم نبود،
خدانگهدار!
گفت و گوشی و قطع کرد.
عصبی تلفن و رو میز کوبیدم،
قفسه سینم از شدت عصبانیت بالا و پایین میشد و هیچ کنترلی رو خودم نداشتم،
درست امروز باید همچین مسئله ای پیش میومد و فقط این نبود!
از صبح خبرهای بد گوشم و پر کرده بود،
خبر افزایش سهام امیری، خبر واریز نشدن اون پولها ک خیلی روش حساب کرده بودم،