🔆 ✍ بی‌صبری و شِکوه تو را از محبوبت دور می‌کند 🔹عارف بزرگ و صاحب‌دلی بود که وقتی نماز می‌خواند در نماز کاملا خشکش می‌زد. اصلا تکانی نمی‌خورد و چون مرده‌ای بیش نبود. 🔸روزی شاگردش از او علت را جویا شد. 🔹عارف گفت: زمانی در خانه دو گربه داشتیم که یکی همیشه سیر بود و دیگری همیشه گرسنه و برای تکه‌ای استخوان همیشه ناله می‌کرد. 🔸چشم گذاشتم دیدم گربۀ سیر ساعت‌ها بدون حرکت و در تمنای موشی در جلوی درب خانۀ موش صبر می‌کند و به‌هیچ‌وجه تکانی نمی‌خورد و ساعت‌ها امیدوار به بیرون آمدن آن موش، بست می‌نشیند. 🔹من نیز از آن پس یاد گرفتم برای رسیدن به وصال محبوب، باید رنج تن و بدن بکشم. ساعت‌ها در برابر او تکانی نخورم و در مقابل او شِکوه‌ و شکایتی نکنم و صبر از دست ندهم، تا شاید وصال محبوب را توفیق شکار پیدا کنم.