هدایت شده از .
خاطرات تکاوران در خرمشهر
در میدان فرمانداری شهر مستقر شده بودیم و خط مقدم نبرد ما با دشمن خیابان 45 متری بود.موقعیت محل و منطقه بسیار حساس بود چون با فتح خیابان 45 متری و تسخیر میدان فرمانداری شهر کامل در دست دشمن قرار می گرفت.
شهید بزرگوار اسماعیل شعبانی به عنوان تنها تیر بار چی یگان ما بود . علاقه زیادی به تیر بار داشت و همیشه به ما می گفت : تا وقتی من زنده هستم ، تیر بارم کار می کند و شما صدای آن را می شنوید . اگر روزی صدای آن قطع شد بدانید من و تیر بارم هر دو با هم به شهادت رسیده ایم . من و تیر بارم هرگز از هم جدا نمی شویم . بچه ها از این صحبت شعبانی تعجب می کردند و گاهی از خود می پرسدند مگر می شود که تفنگ هم شهید بشود و یا با صاحب خود به شهادت برسد چند روزی گذشت یک شب که فشار دشمن زیاد بود ف دیدیم که شهید شعبانی تیر بارش را به همراه مقدار زیادی مهمات بر دوش گرفته و به طرف جایگاه استقرار برای تیر اندازی به دشمن میرود . او رفت و بعد از دقایقی کوتاه صدای تیر بارش را دوباره شنیدیم ...
ساعت حدود 3 بامداد بود که صدای تیر بار اسماعیل قطع شد . نگران شدم و از جایم بر خاستم و به طرف محل استقرار او رفتم وقتی به او رسیدم با صحنه عجیبی روبه رو شدم . اسماعیل بر اثر اصابت آتش بار دشمن به شهادت رسده بود . همچنین بر اثر اصابت ترکش و گلوله بر تیر بار اسماعیل ، تیر بار قطعه قطعه شده بود و بر بدن او فرو رفته بود اشک از چشمانم جاری شد و به یاد حرفش افتادم که می گقت من و تیر بارم باهم به شهادت می رسیم .
تکاورایرانخرمشهر
اطلاعات بیشتر👇👇👇😭
http://www.cloob.com/result/%D8%AE%D8%B1%D9%85%D8%B4%D9%87%D8%B1