دل و رویِ سیاه آوردم
حال و روز تباه آوردم
هرکهام،در این دلِ شب
رو به این بارگاه آوردم
خسته و ناامید از همجا
به رواقت پناه آوردم
اشتباهی نیامدم
هرچند یک جهان اشتباه آوردم
پای ایوان سبک شدم چون کاه
گرچه کوه گناه آوردم
تا که عذر مرا قبول کند
ناله و اشک و آه آوردم
حاجت مانده در دلم را من
بر دَر پادشاه آوردم
تا نجاتم دهد از این ظلمت
دلِ شب رو به ماه آوردم
-یاسریعالرضابهحقرضا-