و الصبح اذا اسفر!
برادرم نرو و لحظه ای کنارم باش
دقیقه ها چه حسودند و پرشتاب! حسین!
نگاه پنجره های یتیم سمت من است
به طفل های شکسته بده جواب! حسین!
بدون تو به پناه که سر کنم؟ برگرد!
قرار نیست که بی تو سفر کنم! برگرد!
بیا و مثل همیشه به حرف خواهر کن
نرو تو را به خدا! سبط بوتراب! حسین!
ببین که روبروی ما چقدر نامرد است!
نگاه کینه چه بی ضلع و خالی و سرد است!
محیط دلهره ام ! حق بده که این صحرا
مساحتی ست پر از بغض و اضطراب! حسین!
عشیره را چه بگویم؟ که ماه جان چه شده؟
به رودها چه بگویم؟ جوان مان چه شده؟
صدای العطش کودکانه را بشنو!
نرو که می ترکم مثل یک حباب! حسین
هزار سوره گل سرخ : عطر پیرهنت
چه آیه ها که فروماند از تو و سخن ت!
چگونه تاب بیارم که تکه تکه شوی؟
که پاره پاره شوی مثل یک کتاب حسین!
پس از تو قصه ی باران همیشه با ما هست!
ترانه های پریشان همیشه با ما هست!
چه ابرها که پس از تو سوال خواهد شد!
چه حرف ها که بیاید به ذهن آب! حسین!
علیرضا رعیت
۵ آبان ۱۴۰۳
@Damghan_nama_ir