صدا و سیمای هرمزگان متولد سال ۱۳۴۷ است. ده متر تا دریا فاصله دارد. فیلم سیاه و سفید ساختنش را دیده‌ام. تکنولوژی و تجهیزاتی نبود و نود درصد ساخت با دست و بیل و فرغون انجام شد. آن‌زمان صدا و سیما چند واحد معدود داشت.‌ ( واحد رادیو ، واحد تلویزیون ، واحد فرستنده ، واحد دکور ، واحد تأسیسات). همین‌ها. و به تعداد واحدها ساختمان ساختند. ساختمان‌هایی یک‌طبقه و بزرگ که دیوارهایش ۶۰ سانتی‌متر عمق دارد. با سنگ‌های بزرگ رودخانه. بیست‌سال پیش آمدند چند ساختمان دیگر در این‌سو و آن‌سوی محوطه‌ی بزرگ صدا و سیما ساختند برای واحدهای جدید. و مثل شهری شد که بافت قدیم و بافت جدید داشته باشد. کاری ندارم ساختمان‌های بافت قدیم بعد از گذشت نیم‌قرن آن‌هم کنار دریا و شرجی و گرمای جهنمی بندر و زلزله‌های متعدد خم به ابرو نیاوردند و ساختمان‌های بافت جدید نم کشیده‌اند و ترک برداشته‌اند. اینها به کنار. بسیاری از باران‌های بندرعباس وحشی‌ست. سیل راه می‌اندازد. بافت قدیم کانال‌کشی‌ست. کانال‌هایی بزرگ ، عمیق و پوشیده که جلوی هر واحد از بافت قدیم ، دریچه و درپوش دارند. باران که می‌آید تمام آب با شیب حرفه‌ای و بسیار دقیقی وارد کانال‌ها می‌شود و سرانجامشان می‌رسد به دریا و ماهی‌ها. کف کفش حتی خیس هم نمی‌شود ، نمناک می‌شود. در عوض محوطه‌ی بافت جدید! تا زانو پاچه‌ها را باید بالا داد. گله به گله استخر آب گل‌آلود. باید پرواز کرد تا به ورودی آن واحد داخل شد. یک‌بار به طعنه به مسؤول ساختش گفتم قایق بگیرید برای اداره! طعنه‌ام را فهمید. گفتم پس توی نمازهایتان دعا کنید باران نیاید حاج‌آقا! امروز که چند فیلم از آب‌گرفتگی توی دامغان دیدم یادم به این افتاد. من از معماری شهری و شهرداری فقط نوشتنشان را بلدم. یک چکه هم ازشان نمی‌دانم. اما چشم که دارم! انگار نه انگار اینجا مملکت فردوسی‌ست که هزارسال پیش گفت به‌جویی که یک روز بگذشت آب نسازد خردمند ازو جای خواب بعضی وقت‌ها لازم نیست خوب فکر کنی. اندکی فکر کافی‌ست تا بدانم نه صحبت پیشرفت علم است ، نه تکنولوژی نه تجهیزات. صحبت چیزهای دیگری‌ست. صحبت آدم‌های دیگر.