⭕️ تشرّف جدّ آخوند ملّا فتحعلی سلطان آبادی
🔰 آخوند ملّا فتحعلی سلطان آبادی رحمه اللّه از پدر مرحومش، که از صلحاء و متّقین بوده است، نقل فرمود:
▫️ مرحوم ابوی با جمعی از زوّار به کربلای معلّی مشرّف شد و در منزلی که از حرم مطهّر دور بود، سکنی گزید. عادت آن مرحوم این بود که در حرم مطهّر میماند تا یکی از همراهان آمده و ایشان را به منزل ببرد.
🌌 اتّفاقا شبی، همراهان هریک به دیگری اعتماد نمودند و هیچ کدام به دنبال ایشان نرفتند و ایشان تا وقت بستن در حرم، آنجا مشرّف بود. بعد از آنجا بیرون آمد و در صحن متحیّر و سرگردان شد.
✨ ناگاه دید که مردی به شکل اعراب کنارش حاضر است و او را به اسم صدا میزند و میفرماید:
🔸 فلانی، دوست داری تو را به منزلت برسانم؟
▫️ مرحوم پدرم میگوید:
▪️ ایشان دست مرا گرفت و از صحن بیرون آورد با خود گفتم، من مردی غریب هستم و این عرب را نمیشناسم و همراهم مقداری پول هست؛ نمیدانم این عرب مرا به کجا میبرد؟ در این فکر بودم که ناگاه دیدم آن مرد ایستاد و فرمود:
🔸 این منزل تو است.
▫️ درحالیکه از صحن مقدّس تا آنجا، چند قدمی بیشتر نیامده بودیم و اصلا گویا منزل ما متّصل به صحن بود. بعد هم رفقا و همراهان مرا، به اسم خود و شهرشان صدا زد. آنها با عجله از منزل بیرون آمدند و وقتی در را گشودند، فورا گفتم:
🔹 این مردی را که با من است، ملاحظه کنید و نگه دارید؛
▫️ امّا ایشان کسی را ندیدند. در خیابانها و کوچههای مسیر متفرّق شده و دنبال او گشتند؛ امّا ابدا اثری از او نیافتند.
⬅️ برکات حضرت ولی عصر (علیه السلام)، صفحه ۱۸۷
🏷
#امام_زمان_عج #تشرفات #زیارت #کربلا
💚در مسیر مهدویت💚
🌐
@DarMasireMahdaviat
🧮 S4W69