💞💓💞💓💞💓💞💓💞💓
مجالی گر بیفتد دستمان در،گاه تنهایی
در آغوش تو خواهم خفت، اگر آغوش بگشایی
جهانی جزوهِ غم داد به دست آرزو هایم
تو استادم شو ،درس شادمانی ده بشیدایی
گلوی شعرهایم را به حس تازه ای تر کن
به حس تازه ای غیر از فراق و ناشکیبایی
من از مِهر تو مرتاضم ،بجز باتو نمی سازم
نه در بند تنی بودم ،نه پابند تمنایی
خیال زلف شبگونت ،شرر انداخت بر روزم
سحر هم سوختم از تب به بیماری رویایی
دل از غم قیرگون است و شراب نغمه ای خواهم
گذارم بر لب حسرت به قصد باده پیمایی
بنازم گردش چشمت چه گَردی میکند بر پا
نسیمم میشود طوفان چو مژگانت به هم سایی
چو یوکابد مرا باری ست که باید بسپرم بر نیل
برونم زخمی فرعون ،درونم لطف موسایی
من از روزی که دانستم عصای دست نااهلم
کشیدم سینه ی خود را به آغوش چلیپایی
جگر بند کبابم را غذای گرگ ها کردند
ببخش گر آتش آهم کشیده قد به رسوایی
نه دردم میشود درمان ،نه درمان میشود دردم
مگر که گوشه ای از دل به این دلداده بخشایی.
#الهام_امریاس
@Dariche1