#داستان_آموزنده
🔆ارزش خوشحال كردن مؤمن
🍂زمان امام صادق عليه السّلام بود شخصى بنام نجاشى استاندار اهواز و فارس بود، يكى از كشاورزهاى قلمرو حكومت او به حضور امام صادق (ع ) آمد و عرض كرد: در دفتر مالياتى نجاشى ، مبلغى را به نام من نوشته اند، نجاشى ااز شيعيان شما است ، اگر لطف مى فرمائى نامه اى براى او بنويس تا ملاحظه مرا بكند.
امام صادق (ع ) براى نجاشى نامه اى ، اين گونه نوشت :
🍂بسم اللّه الرحمان الرحيم سّر اخاك يسّرك اللّه .
:بنام خداوند بخشنده مهربان ، برادر دينى خود را خوشحال كن ، خداوند ترا خوشحال مى كند.
🍂هنگامى كه اين نامه به دست نجاشى رسيد، وقتى دريافت كه نامه امام صادق (ع ) است ، گفت : اين ، نامه امام صادق (ع ) است ، آن را بوسيد و به چشم كشيد و به حامل نامه گفت : حاجت تو چيست ؟ او گفت : در دفتر مالياتى تو، مبلغى را به نام من نوشته اند.
نجاشى گفت : آن مبلغ ، چه اندازه است ؟!
او گفت : ده هزار درهم است .
🍂نجاشى ، منشى خود را طلبيد، و جريان را به او گفت و به او دستور داد كه آن ماليات را بپردازد و نام آن كشاورز را در دفتر ماليات ، خط بزند، و سال آينده نيز همين كار را در مورد او انجام دهد.
🍂پس از اين دستور، نجاشى به آن كشاورز گفت : آيا تو را خوشحال كردم ؟.
او گفت : آرى فدايت شوم .
🍂سپس نجاشى دستور داد يك كنيز و يك غلام و يك مركب و يك بسته لباس به او بخشيدند، و در مورد هر يك از آنها كه به او مى داند، نجاشى به او مى گفت :آيا تو را خوشحال كردم ؟.
🍂او در پاسخ مى گفت : آرى فدايت گردم .
تا آنجا كه نجاشى به او گفت : اين فرشى را كه روى آن هنگام دادن نامه مولايم امام صادق (ع ) نشسته بودم ، به تو بخشيدم ، برادر و با خود ببر و در نيازهايت مصرف كن .
🍂آن كشاورز، خوشحال از نزد نجاشى بيرون آمد و سپس به حضور امام صادق (ع ) رسيد و جريان را به عرض آن حضرت رساند، و آن حضرت را خوشحال يافت ، عرض كرد: اى فرزند رسول خدا گويا رفتار نجاشى با من ، شما را خوشحال كرد؟.
آن حضرت فرمود: آرى سوگند به خدا او خدا و رسولش را خوشحال كرد.
📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚
@Dastan 📚✾