🔻هر كس در ايام عرفه به زيارت امام حسين برود ... / سیدی که به سیادت خود شک کرد! ◽️مرحوم سيد هادى موسوى (برادرزاده سيد صدرالدين عاملى پدر آيت الله سيد صدرالدين نزيل قم ): ◽️من در جوانى به دزفول رفتم تا ديدارى از دختر عمويم بنمايم مدتى در آن شهر ماندم در ايام توقفم وسوسه اى به من دست داد يعنى در سيادت واقعى خود ترديد پيدا كردم (كه آيا من واقعا سيد هستم يا نه ) فكر بسيارى كردم راهى نيافتم جز اينكه به نظرم رسيد كه هر كس در ايام عرفه به زيارت امام حسين برود خالص و پيوندش پاكيزه است ◽️روى اين نظر تصميم گرفتم زيارت عرفه امام حسين عليه السلام را محك پاكيزه گى و پيوستگى خود قرار دهم با جمعى از اعيان دزفول از راه شط بصره به سوى كربلا حركت كرديم ، متاءسفانه به مرض سختى مبتلا شدم به طورى كه از نماز خواندن نشسته هم عاجز شدم ◽️همراهان با كمال دلسوزى از من پرستارى كردند پانزده روز در منزلى ميان بصره و نجف براى خاطر من توقف كردند ولى روز به روز بر شدت مرض افزود تا جائى كه حواسم مختل و از پا درافتادم ، تنها مغزم كار مى كرد ◽️در اين حال متوسل به امام حسين عليه السلام شدم و عرض كردم: يا اباعبدالله تو مى دانى من چه قصدى دارم و اكنون در چه حالى هستم نزديك است جان به جان آفرين تسليم كنم و نفهمم انتسابم درست است يا نه ◽️تا اينكه موقع خواب فرا رسيد خوابيدم در خواب ديدم دو شخصيت بزرگ با لباس اعراب در كنار من هستند به دست يكى از آن دو تن كاسه اى چوبين كه محتوى مايعى بود (كه فكر كردم شير نوشيدنى است) در دست داشت و به سوى من آورده فرمود: بگير و بخور ◽️گفتم: من به واسطه نوشيدن شير بيمار شده ام از اين جهت از خوردن شير پرهيز مى كنم ديگر باره آن بزرگوار سخن خود را تكرار كرد ، شخصيت دوم اظهار داشت ((خذ من يد جدك الحسين عليه السلام )) كاسه را از دست جدت حسين عليه السلام بگير و بنوش كاسه را گرفتم و محتوياتش را نوشيدم آنرا بهترين غذا يافتم كه در عمرم بدان لذت غذائى نخورده بودم ◽️چون از خواب بيدار شدم ديدم نه حالت مريضى دارم و نه از ضعف و شكستگى در وجودم اثرى باقى است كسالت به كلى از وجودم رخت بربسته و بهبود يافته ام و از طرفى آن ترديد در انتساب هم با آن جمله ((خذ من يد جدك )) مرتفع و فكرم آسوده گرديد. ✾📚 @Dastan 📚✾