🚩 لینک قسمت سی و نهhttps://eitaa.com/Dastanvpand/10109 منم همونطور كه دستم تو دستش بود خودمو بهش چسبوندم و با دست ديگم بلوزشو گرفتم كامران دست ديگشو دور شونم انداخت و من و به خودش چسبوند تو حياط كه رفتيم تاريك بود كامران سوتي زدو سالي و صدا كرد بعدم چراغاي حياط و روشن كرد سالي با شنيدن سوت كامران پارسي كردو به طرفمون اومد ديگه ازش نميترسيدم نقش يه محافظ و برامون داشت سالي پا به پامون ميومد كامران همه جارو بررسي كرد وقتي مطمين شد كسي نيست -روبه من گفت -كسي اينجا نيست حتما اشتباه ديدي سرمو تكون دادم و با هق هق گفتم -نه به خدا من ديدمش يكي پشت پنجره بود -خيل خوب بيا برم تو اينجا كه كسي نيست حتما در رفته با هم رفتيم داخل و ساليم در خونه نشست از كنار كامران تكون نخورم هرجا ميرفت نبالش بودم با بلند شدن كامران سريع از جام بلند شدم كامران بلند زد زير خنده -بهار ميخوام برم دستشويي توم مياي؟ با التماس نگاش كردمو و گفتم -زود بياي باشه دوباره زد زير خنده و گفت -چشم اگه كارم تموم شد سريع ميام بعدم رفت دستشويي روي مبل نشستم و پاهام و بغل كردم و سرمو گذاشتم رو شون كامران بعد چند دقيقه اومد كنارم روي مبل نشست و tv و روشن كرد -بهار فردا باهام مياي شركت؟ -اره -مطميني حوصلت سر نميره؟ اوهوم -پس بايد قول بدي هر وقت خسته شدي بگي برت گردونم خونه باشه؟ سرمو كون دادم از جاش بلند شدو گوشيش و اورد و زنگ زد به يكي -سلام خوبي؟ - -قربونت مام خوبين - -علي زنگ زدم بگم موضوع تهديد و كه يادته؟ - -اره همون امشب بهار يكي و پشت پنجره اشپزخونه ديده - -اره خوبه فقط يكم ترسيده - -نه بابا حواسم هست،نه نميخواد دستت درد نكنه،زنگ زدم بگم قضيه اون محافظا رو تا كجا پيگيري كردي؟ - -اره دوتا ميخوام يكي واسه بهار يكيم واسه خودم با اعتراض گفتم -كامرااااان دستش رو بينيش گذاشت و با جديت گفت -بهار ما راجب اين موضوع قبلا حرفامون و زديم -ولي من.... نذاشت حرفمو و بگم -هموني كه گفتم بعدم رو كرد به علي و گفت -اره قربون دستت ،باشه پس كي منتظر خبرت باشم؟ - -دستت طلا پس منتظرم بعد اينكه تلفنش و قطع كرد اومد كنارم نشست باقهر صورتمو برگردوندم -قهر نكن خانومي من نگران خودتم به صلاحته كه محافظ داشته باشي چيزي نگفتم كه گفت -بابا بهار لوس نشو ديگه پاشو يه چيزي بده ما بخوريم نوچي كردمو گفتم -من ميترسم برم تو اشپزخونه بعدم شونه بالا انداختم خنده اي كردو گفت -يعني بايد امشب گرسنه بخوابيم ؟ظهرم كه ناهار درست و حسابي ندادي كوفت كنيم -ميخواستي كوفت كني كي جلوتو گرفته بود؟ صورتمو به طرف خودش برگردوند وبا شوخي گفت -با من لج نكن ها ضعيفه بد ميبيني ها زبونمو تا ته بيرون اوردم كه سريع دهنشو باز كرد و گازش گرفت دن اي تو رو حت كامران زبونم داغون شد چشامو از درد بستم و زير لب شروع كردم به فحش دادن كامران -الهي رو تخته بشورنت كامران،اي الهي رخت عزاتو بپوشم كامران همونطور كه ميخنديد گفت -حقته الانم مثل پيرزنا اينقده غرغر نكن،پاشو يه چيز بده بخوريم با دست محكم زدم پشت سرش كه بچم يهو هنگ كرد و با بهت نگام كرد بلند زدم زير خنده و گفتم -خوردي اقا نوش جونت وقتي که خودش اومد ازجاش بلند شدو همونطور كه يه قدم ميومد جلو من ميرفتم عقب با لبخند بهم نزديك شد و گفت -چيكار كردي شما الان؟ 👇🌷 💓👉🏻 @Dastanvpand 👈🏻💓