وقتے‌میومدخونہ دیگه‌نمیذاشت‌من‌کار‌کنمـ🙈 زهرا‌رو‌میذاشت‌رو‌پاهاش وبا‌دست‌بہ‌پسرمون‌غذا‌میداد میگفتم : یکےازبچہ‌ها‌رو‌بد‌ه‌بہ‌من! بامھربونےمیگفتـ : نہ‌شما‌ازصبح‌تا‌حالا بہ‌اندازه‌کافے‌زحمت‌کشیدی؛🌻🖇 دوستاش‌بہ‌شوخے‌میگفتن : ‌کہ‌نباید‌تو کار‌کنہ! میگفت: من‌کہ‌از‌ ؏ بالاتر‌نیستم؛مگہ‌بہ‌حضرت‌زهرا کمك‌نمیکردند✨؟! 🍃🌱 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•