#یک_داستان_یک_پند ۴۴۴
مرد ماهیگیری برای معاش زندگی خود ماهی های فصلی صید میکرد و میفروخت. او هرز گاهی هم خرچنگی برای دارو و طبابت برای حکیم ها صید میکرد. ماهیگیر همیشه قانع و خونسرد بود. علت آرامش اش را از او جویا شدند. ماهیگیر گفت: من این آرامش را از صید خرچنگ یافتم. زیرا در هنگام صید، هر آبزی برای رهایی از تور صیاد، رَم میکند ولی خرچنگ چنین نیست. وقتی من نیزه در کنار او بر کف رودخانه میزنم آن را چنگ می زند به گمان این که دشمن اش را گرفته، و زمانی که من نیزه را از آب بیرون میآورم با همین گمانِ باطل، در حالت چسبیده به نیزه از آب بیرون می آید و در دام می افتد... و این رفتار خرچنگ برای من عبرتی شده است....
آری! کسی که این دنیای فانی را برای کسب آرامش اش چنگ می زند، گمان می کند که آرامش را چنگ زده، در حالی که غافل است او دشمن را بجای آرامش چنگ زده و این چنین صيد دژخیمی میشود که روز بروز او را بی قرارتر و اسیرتر خواهد کرد.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•