معمولا محرم ها جبهه تعطیل بود حد اقل برای . توی جبهه محرم ها بند نمی‌شدند محرم سال 63 بود و ما (سر پل ذهاب) بودیم از فقط بچه های ، و عملیات توی پادگان بودند بقیه بچه ها در بودند بچه های (ص) (نیروهای باخنران (کرمانشاه)) و نیروهای توی پادگان مستقر بودند با هر ترفندی بود توی مراسمات با کمک دوستان به می‌رسیدیم. توی حسینیه قدس پادگان برگزار می‌شد. زودتر از من و محمد غلامعلی رفتند حسینیه تا مقدمات به دست گیری مراسم رو مهیا کنند. من هم با فاصله از رفتن اونها وارد حسینیه شدم تقریبا آخرهای منبر حاج آقا بود. از در که وارد شدم یه نگاهی اطراف منبر انداختم. دیدم چند تا کاغذ به دست نشسته اند . معلوم بود دارند آماده میشن برای مداحی... محمد غلامعلی با سر اشاره کرد که بیا... من هم خودم رو پای منبر رسوندم و همین که حاج آقا والسلام رو گفت میکرفون رو برداشت به من داد و من هم بدون معطلی شروع کردم به خوندن. سلام به دادم و وارد روضه شدم و بعد هم نوحه رو شروع کردم محمد غلامعلی چند تا کوچه باز کرد وسط حسینیه و و و خودش هم رفتند وسط برای میونداری. پر از جمعیت بود و همه جوون و سینه می‌زدند. توی بچه های شهرستانی معمول نبود . همه لباس خاکی تنشون بود و با اشتیاق سینه می‌زدند. محمد غلامعلی خودش رو به من رسوند و گفت : !!!!! اینها عشق سه ضرب هستند و من هم نوحه رو عوض کردم. غوغایی بود.. آخر برنامه هم محمد غلامعلی خودش و رو که توی پادگان بودند دور خودش جمع کرد و اون که تازه چند ماهی سر زبون ها افتاده بود خوند: 🌴 قال رسول الله (ص) نور عینی حسین و منی انا من حسینی حسین جان کربلا... حسین حسین بچه های غیر تهرونی این سبک براشون مأنوس نبود و با تأخیر وارد سینه زنی شدند. اما این شور در حقیقت بود و اون روز ولوله ای در حسینیه قدس به پا کرد. البته دیگر مداحان هم خوندند و همه فیض دادند و عاشورای خاطراتی شد. یاد همه ی اون سینه زنها بخیر اونهایی که به اربابشون رسیدند ⏳ اواسط مهر ماه سال 63 دهه اول محرم بود و اواسط اسفند سال 63 پادگان ابوذر توسط هواپیماهای دشمن بمباران شد و نزدیک به 1200 نفر شهید و مجروح شدند. -(✍ راوی: ) 🆔 @Defa_Moqaddas