💠 شهیدِ بی‌سر، محمد رضا اسدی 🌸 در اوان کودکی پدر را از دست می‌دهد و مادر فداکار، وی و سه برادر بزرگترش را با یتیمی بزرگ می‌کند. 🍀 رضا نوجوان است که جنگ شروع می‌شود. او وارد سپاه شده و با رضایت مادر، راهی جبهه می‌شود تا سهمی در جهاد در راه خدا داشته باشد. 🌼 در جبهه، در یگان رزمی فعالیت داشته و مراحل مسئولیت را تا رده فرماندهی گردان طی می‌کند. در زمستان 62 و در عملیات خیبر، بر اثر بمباران شیمیایی دشمن به شدت آسیب می‌بیند. 🌿 پس از مداوای نسبی، بار دیگر با تنی مجروح، به جبهه‌ها باز می‌گردد و یک سال بعد (زمستان 63 - عملیات بدر) در گرماگرم نبرد با دشمن بعثی، سرِ این سردار شجاع سپاه اسلام، از تن مجروحش جدا می‌گردد. ▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ 🌺 ایمان، اخلاق، شب‌زنده‌داری و غیرت و شجاعت مثال زدنی او در میدان نبرد، زبانزد خاص و عام بود. 🌻 همواره لبخند بر چهره‌اش نمایان بود و برخورداری از اخلاق و صفات پسندیده، او را محبوب همگان کرده بود 🌷 محمد رضا اسدی هنگام شهادت، 20 ساله بود. ➖ وی در وصیت‌نامۀ خود به نکاتی اشاره می‌کند که حکایت از روح بلند و عرفانی او داشته و برای همه به ویژه جوانان درس‌آموز است: 🔺 به این دنیا دل نبستم و چیزی هم در این دنیا ندارم. 🔹 طبق فرموده حضرت علی(ع) ، غفلت و حُب دنیا، سر منشأ تمام گناهان و خطاهاست. 🔸 راضی نیستم كسی در شهادت من لباس سیاه عزا بپوشند و بر مرگ من بگریید؛ زیرا : ▪️ اگر شهید شدم، زنده‌ام . زنده‌تر از تمام زنده‌ها !! 🔻 دوستان و خویشان من خوشحال باشید؛ زیرا از زندان طبیعت، خلاص شده، به سوی مطلوب خود می‌روم و عمر جاودان می‌یابم. ⚪️ دوست دارم در شب شهادتم، مجلس جشن و سرور بر پا کنید؛ زیرا كه من به وصال خود رسیده‌ام. ⭕️ این را هم بگویم كه شفاعت من در روز قیامت، به كسی كه برای اسلام خدمت نكند و در راه و خط امام نباشد، نمی‌رسد و از خدا برای او آتش جهنم را طلب می‌کنم. 🆔 @Defa_Moqaddas✔️JOIN ✅ به کانال "دفاع مقدس" بپیوندید