😊طنز جبهه
درعملیات خیبر بمبهای عراقی بر سر ما ریخته شد.من همراه چند تن از دوستان، برای در امان بودن از تیروترکش دشمن،داخل یکی از تانکها پناه گرفتیم.بالاخره یکی ازدوستان طاقت نیاورد وگفت یعنی این همه توپ که میزنند،هیچکدام عمل نمی کند؟!بلافاصله بعد از گفتن این حرف به بیرون رفت وخیلی سریع برگشت وگفت:دشمن تعدادی گلوله شیمیایی بمنطقه زده است
یکی ازبچه ها بنام جواد زادخوش گفت:شنیده ام برای جلوگیری از شیمیایی شدن،پارچه ای را خیس کرده ومقابل دهان و بینی خود میگیرند.خیلی سریع برای یافتن دستمال خیس از تانک بیرون آمده و بسمت سنگر دویدیم.داخل سنگر،هرکس بدنبال آب ودستمال میگشت که جواد ظرف آبی را روی پتویی ریخت وگفت:بچه ها بیایید وهریک گوشه ای از این پتو راجلوی دهان و بینی تان بگیرید
ناگهان متوجه شدیم که بوی پتو از بوی شیمیایی هم بدتر است.چون ظهر همانروز مقداری آبگوشت روی آن ریخته بود و بچه ها آن را همانطور جمع کرده و درگوشه ای گذاشته بودند تا درفرصتی مناسب بشویند
خلاصه،جواد در این موقعیت باخنده گفت:مثل این که این پتو هم شیمیایی شده است؟! این جا بود که هراس از گاز شیمیایی با شلیک خنده ما از بین رفت
(راوی: مظهری صفات)
✅ ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا
https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
✅ تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
گروه واتساپ ۲