💠 خاطره ای از شهید اثری نژاد، فرمانده لجستیک نیروی دریایی سپاه
▫️ اهواز زندگی می کردیم، در یکی از خانه های سازمانی که به فرماندهان جنگ می دادند، بدون کولر، بدون یخچال. در این بی امکاناتی گرمای خوزستان هم شده بود قوز بالای قوز. مجبور بودم غذای هر روز را همان روز تهیه کنم تا فاسد نشود. آن روز برای خرید که بیرون رفتم یکی از همسایه ها با تعجب به سمت من آمد و گفت: «راستی چرا حاج آقا یخچالتون را بخشید!»
با تعجب گفتم: «یخچال!»
گفت: «آره همون یخچال سهمیه ای که امروز صبح به شما دادن. حاجی اون رو بخشید به یکی از همسایه های چند کوچه اون طرف تر!»
شب که آمد، فهمید پکرم. جریان را پرسید! نمی خواستم به روش بیارم اما گفتم: «حاجی ما خودمون بیشتر از هر چیز به یخچال نیاز داریم، خدا را خوش می یاد آن را برداشتید بخشید به یکی دیگه!»
لبخند مهربانی روی صورتش درخشید و گفت: «بنده خدا آمده بود کمک کنه یخچالُ سوار ماشین کنیم، با حسرت گفت خوش به حالت که به شما یخچال دادن، ما که با چهار تا بچه قد و نیم قد آرزو به دل یک لیوان آب یخ موندیم.
خندید، به چشمانم نگاه کرد و گفت: «خدا وکیلی تو بودی نمی بخشیدی!»
—(راوی: همسر شهید)