💠 رابطه دکتر چمران با تیپهای داش مشدی
یک بچه محل داشتیم به نام ناصر فرجالله، ایشان موتور سوار بود، آقای چمران از او خوشش آمده بود. یک روز جلوی مسجد صفاری ایستاده بودیم ناصر به شوخی به دکتر گفت؛ مردش هستی با موتور بیایی جنوب؟ دکتر گفت هستم، سوار ترک موتور شد وتا اهوازرفتند دکتر چمران طوری با اطرافیانش برخورد میکرد که انسان احساس خودمانی وصمیمیت با او داشت.و داش مشدیهای تهران هم که مرام شناسند شیفته ومریدش شده بودند. جاذبه دیگر دکتر چمران که همه را جذب خودش کرده بود اینکه پای کار بود و همپای نیروی عادی میدوید و همه جا میرفت. از آن تیپ فرماندهانی نبود که عقب بایستند و نیرورا جلو بفرستند. بلکه گاهی خودش از نیرو جلوتر بود. وقتی میگفتیم آقا دشمن یک خط در رقابیه ویا در دب حردان زده وآماده هجوم است، میگفت باشد فردا برویم تا ببینیم.
خودش میآمد خط موقعیت را میسنجید و اگر لازم بود به همراه نفرات معدود همراهش به درون جبهه دشمن نفوذ میکرد.
هر جور آدمی دور وبر دکتر چمران بود ارتشی، بسیجی، داش مشدی و...طبع بلند وسعه صدر عجیبی داشت
جاذبه دیگر دکتر چمران که همه را جذب خودش کرده بود این بود که پای کار بود و همپای نیروی عادی میدوید و همه جا میرفت. از آن تیپ فرماندهانی نبود که عقب بایستند و نیرورا جلو بفرستند
تعدادی از جاهل هایی که به جبهه آمده بودند بهدلیل اینکه با فرهنگ نماز آشنا نبودند هنگام نماز جماعت با کفش به نماز میایستادند. اما همین افراد در شکار تانکهای دشمن بسیار مؤثر واقع شدند و 17 نفر از همینها به شهادت رسیدند
(راوی: زنده یاد سید ابوالفضل کاظمی، از همرزمان شهید چمران)