📚 کتاب «درگاه این خانه بوسیدنی است»
⚪️ خاطرات ناگفته فروغ منهی؛ مادر شهیدان داوود، رسول و علیرضا خالقیپور
🌿 مادر شهیدان خالقی پور یکی از مادران نمونه زنجانی است که علاوه بر تقدیم سه فرزند خود، افتخاری همسری جانباز دوران دفاع مقدس را دارد. اولین شهید این خانواده شهید داود خالقیپور، متولد ۱۳۴۴ است که در سال ۱۳۶۲ طی عملیات خیبر در جزیره مجنون به فیض شهادت نائل آمد. دو شهید دیگر این خانواده نیز رسول و علیرضا متولدین ۱۳۴۶ و ۱۳۵۰ بودند که به طور همزمان در سال ۱۳۶۷ در منطقه شلمچه، عملیات پاسگاه زید در آغوش یکدیگر به فیض شهادت نائل آمدند. فروغ منهی که با صبر و پایداری راه فرزندان خود را ادامه میدهد. مادری که هنوز هم مثل ایام دفاع مقدس، با اقتدار و محکم صحبت میکند، میگوید هنوز دفاع تمام نشده است و جنگ با دشمن ادامه دارد تا ظهور آقا امام زمان (عج).
فروغ منهی، مادر جوانی که روزهای جوانیاش به داغ جگرگوشههایش گذشت و خم به ابرو نیاورد. شیرزنی توصیف نشدنی که در صفحات این کتاب فقط گوشههایی از صبر زینبگونهاش به تصویر کشیده شده است. از روزهای جوانیاش تا روزهایی که کنار بچههایش بود و به سرعت برق و باد گذشتند. روزهایی که از زنجان به نازیآباد تهران آمد و در این شهر و خانه، غریب بود و حالا بعد از ۵۰ سال در هر جایی جز این خانه و محل، غریب است و دلش پر میکشد برای خانه و کوچهشان. کوچهای که حالا اسمش شده است: «کوچه شهید داوود خالقیپور».
در برشی از کتاب میخوانیم:👇
«کنار تابوت زانو زدم. پوستش از شیمیایی ملتهب و تن سفیدش پر از دانههای ریز قرمز بود. مثل وقتی که سرخک گرفت. به پوستش دست کشیدم. زخم ترکشهای زبر. چقدر حرف برای گفتن داشتم. به صورتش دست کشیدم. سرمای تنش در جانم خزید. چرا قدر پسرم را ندانستم؟ تا چشم بر هم زدم، از پیشمان رفت. من ماندم و حسرتی که دلم را میسوزاند. دستش را در دستم گرفتم. موهایش را نوازش کردم. صورتم را نزدیکش میبردم و عقب میآوردم. حرف میزدم و گریه میکردم. ساکت میشدم و نگاهش میکردم. میبوییدم و میبوسیدمش. همة تنش را لمس کردم. ذرهذرة داوود را به خاطر میسپردم.»
گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ "
https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1