سلام بر بهار مردمان و خُرّمی زمان
در مثل، مناقشه نیست... آدمیان در غیبت مولا و صاحبشان، چونان رمه ای بی شبان اند!
گوسفندان بی چوپان، یا از گرسنگی تلف می شوند، یا راه را اشتباه رفته و به ته درّه می روند، یا غفلت کرده و طعمه گرگ می گردند، یا آنقدر پلید و شقی می شوند که خودشان گرگ می شوند!
در هر حال، مسلم است که مردمان بی امام، چهار فصل روزگارشان خزان است و در زندان پر سوز زمستان دهشتناک فاصله ها و انحرافات و دردها اسیرند، حال چه خودشان بفهمند و به زبان آورند و چه خود را به خواب فراموشی زده و از اذعانش خودداری کنند و چه چونان مردۀ متحرکی حتی این سرمای سیاه و جانکاه را احساس ننمایند!
امام، باران نرم پیوسته است به کویر خشک انسانیت
امام، آفتاب دلچسب و حیاتبخش است به شب زدگان دنیا طلب
امام، کشتی نجات و هدایت است به مغروقان اقیانوس جهالت و نفسانیت
امام، مأمن امن و آرامش است به محتاجان آغوش پر محبت و شانه های پر صلابت
امام، مظهر عدالت است به مستکبرین پر منیت و مستضعفین تشنه حمایت
امام، سرچشمه زلال و همیشه جوشان حقیقت است به تشنگان سراب زده
امام، بهار رشد و هادی کمال است به انسانهای خزان زده و در راه مانده
السلامُ عَلیکَ یا رَبِیعُ الاَنام و نَضرَةِ الاَیّام
سلام بر بهار مردمان و خُرّمی زمان...
بیا که آمدنت را اگرچه من سدّم!
اگرچه نابلدم! بی محبتم! ردّم!
ولی به جان تو، بی تو خزانِ در مرگم
ببین که خم شده از بارِ هجرِ تو قدّم!
مرا برای تو جان داد و آفرید ایزد
بیا که دور شدم من، ز رتبه و حدّم!
مگر به گوشۀ چشمت، دوباره جان یابم
فِتَد به لطفِ تو بارِ گناه از کدّم!
مگر به آمدن تو، بهار بازآید
دعا کنی و به ساحل بیاورد مدّم!
#امام_زمان
#عید_نوروز
@Delkadeh_313