جاریم به بهونه ی دلتنگی از خانواده اش بعضی شب ها رو میومد خونه ی ما میخوابید
برادرشوهرم هم اون شبها که زنش پیش من بود خیالش راحت بود و میرفت با دوستاش بیرون...
یه نیمه شب با تشنگی از خواب بیدار شدم ولی با دیدن چیزی که توی آشپزخونه دیدم بند دلم پاره شد.....👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9