🔺 مقاومت در بُلفت
📖 نیروهای دشمن در حال فرار بودند که دیدم برادر ناصح به طرفم آمد و صدا زد: "احمدی! وایسا، کارِت دارم!" با خودم گفتم: "حاجی با من چه کار داره؟ نکنه اشتباهی شلیک کردم؟" در جوابش گفتم: "بله! درخدمتم؟" توی کانال نشست و گفت: "دستت رو بده به من!" دستم را گرفت و پرسید: "من کیام؟ چه کارهام؟" با تعجب گفتم: "خب معلومه، شما حاج ناصح هستی، فرمانده تیپ نبیاکرم" همانطور که توی کانال نشسته و دستم را توی دستش گرفته بود، سرش را خم کرد و پشت دستم را بوسید و گفت: "من به عنوان فرمانده و از طرف همه نیروهای این تیپ، دستت رو میبوسم، انشاءالله خدا این کاری رو که کردی، برای قیامتات بنویسه" ...
👈ادامه این خاطره در کتاب
#دوشکاچی
🎙خاطرات
#علی_حسن_احمدی
📒انتشارات
#سوره_مهر
📍
#دفاع_مقدس #کرمانشاه #عملیات_نصر7 #سردشت #نصر7 #تیپ_نبی_اکرم
🌐 لینک خرید اینترنتی کتاب👇
https://sooremehr.ir/book/3321
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🇮🇷
@dooshkachi
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯