➰ ما رفتیم خونشون تو راه که داشتم میرفتم بهش گفتم برادرت کجا شهید شده عزیز من گفتش برادرم توی جبهه های غرب گفتم اونجا که عملیات نیست گفت برادرم اونجا سرباز بوده من یدفعه ای تو دلم گفتم... چون ادم نمیفهمه که همه چیزو از روز اول کم کم میفهمه تو دلم گفتم خب حالا داداشش سرباز بوده این اگه بسیجی بود با اختیار و عشق رفته بود این یک چیز دیگری بود حتما همینجوری تو دلم اومد... ببخشید راستشو دارم به شماها میگم به او که نمیگفتم 🔹یدفعه ای یک کاغذ از جیبش درآورد گفت اینم کاغذ داداشمه شب قبل از شهادتش نوشته بود بخون دیدم نوشته مادر من فردا به شهادت میرسم چندروز دیگه بدن من رو بشما میدن ... آقا انقدر خجالت کشیدم به خودم گفتم روت کم شد؟؟؟؟؟ سرباز بوده؟ چرا از روی هوای نفس حرف میزنی؟ خیلی خجالت کشیدم ولی از اواسط نامه به بعد مردم 🔺 لااله الا الله ! نوشته بود که مادر من میدونم که تو مقاومت داری در مقابل شهادت من ولی مدتی هست تو منو ندیدی دوستداری بدنمو میارن تو منو ببینی مادر من فردا بدن بی سرم به دست شما میرسه اگر بدن بی سر من رو دیدی ناراحت نشیا شکایت نکنی تو پای روضه های حضرت زینب من رو شیر دادی اوهم او هم بدن حسینشو میخواست ببینه سر در بدن نداشت 😔 @East_Az_tanhamasir