ادامه پاسخ به دکتر تیمور رحمانی:
اسمیت در یک سفارش کار پژوهشی با تامین مالی چارلز تاونزهند(تاونشند) در ازای حقوقی بالا در دوران نوشتن کتاب و نیز حقوقی مادام العمر و نیز وعده ریاست گمرک ادینبورا که درآمدی هنگفت داشت، کرسی درس خود در دانشگاه گلاسکو را رها کرد و معلم سرخانه فرزندخوانده تاونزهند، دوک سوم باکلو، شد تا در این قالب محک بخورد و سپس نوشتن کتاب را آغاز کند.
مدیر علمی و ایدهپرداز اصلی کتاب، دیوید هیوم بود و نوشتن و ویراستاری و جفت و جور کردن عدد و رقم برای تحلیلها با اسمیت.
اسمیت از ابتدا به عنوان یک طلبه با بورسیه تحصیلی اسنل در حوزه علمیه آکسفورد مشغول به تحصیل شد و نهایتا با گرفتن درجه اجتهاد در کرسی تدریس فقه حوزه علمیه گلاسکو تکیه زد.
نکته مهم در تمام این دوران، گرایش قوی و وصف ناپذیر او به کفر بود.
ریا از مهمترین ابزارهای او در پیمودن پلههای ترقی در حوزه بود. او به هنگام نیاز در محیط علمی ریایی آشکار و در خارج از آنجا رفتاری متفاوت داشت.
در خلوت خود در گلاسکو نماز نمیخواند. محیط آنجا را ملال آور میدانست. مخفیانه کتابهای کفرآمیز دایی زاده اش، دیوید هیوم را میخواند و به همین جهت توبیخ شد. او با هیوم پیوندی بسیار عمیق داشت و تمام قد از این زندیق تمام قرون دفاع میکرد.
در اینجا سخن مربوط به نقد گمراهی و اندیشههای الحادی او نیست بلکه سخن در داشتن این اندیشهها در کسوت یک روحانی مجتهد مسیحی است. او به قدری با دین آشکار شده، یا شریعت، دشمن بود که به هنگام تأسیس انجمن پیشنهاد داد بحث از شریعت در این محفل ممنوع باشد.
۴. به لحاظ اخلاق فردی و رعایت آداب متناسب با یک طلبه، در باشگاهها و انجمنهایی که عضو بود آشکارا شراب مینوشید.
دوستش....، درباره او میگفت «تو مشمئزکنندهترین سگی هستی که دیدهام؛ در آن هنگام که مشروب در گلویت حباب میزند!»
هرچند تا پایان عمر ازدواج نکرد اما با زنان ارتباط داشت و در دوره سفر به فرانسه با معشوقهاش مرتبط بود. این رابطه موضوع فصلی مستقل از کتاب زندگینامه آدام اسمیت است.
۵. اسمیت به لحاظ انسانی نیز از وارستگی بهرهای نداشت. او و خاندانش به نحو بسیار گستردهای در خدمت دستگاه استعمار خونین بریتانیا بودند.
پدر و عموزادگان او از کارگزاران دسته چندم دربار بریتانیا بودند. خاندان مادریاش یعنی داگلاسها که افتخار داشتند جنایتکارانی مانند آرچیبالد ترسناک و داگلاسهای سیاه از ایشانند، اکثرا جنگجو، نظامی و در خدمت ارتش بریتانیا در داخل کشور و نیز پهنه مستعمرات مظلوم بریتانیا از هند تا آمریکا بودند.
۶. همچنین او، پدر و اقوام پدریاش به صورت سنتی خانه زاد خانوادههای اشرافی و استعمارگر اسکاتلند بودند. مهمترین این خاندانها، خانواده دوکهای آرگیل بودند. پدر او در خدمت دوک دوم آرگیل بود. دوک دوم آرگیل در سرکوب نهضت جاکوبیتهای اسکاتلند نقش اساسی داشت و بیرحمانه ایشان را میکشت تا جایی که به او لقب جان قرمز داده بودند. پدر اسمیت در دادگاههای صحرایی دوک آرگیل دست اندرکار بود و احتمالا منظور زندگینامه نویسانی چون رافائل از اینکه اسمیت پدر را از دست اندرکاران دستگاه قضایی بریتانیا دانستهاند همین بوده است.
۷. اسمیت در خدمت حلقه تاجران مستعمراتی و دلالان بزرگ برده مانند پل اینگرام، جان گلسفورد و دیوید کوچرین(کوکران) حضور داشت و هیچ گونه تعرضی به این رفتارهای ددمنشانه نمیکرد بلکه باشگاه اقتصاد سیاسی اسکاتلند که مجمع او و همفکرانش بود متعلق به دیوید کوچرین بود و هزینههایش را این تاجر برده تامین میکرد. باشگاهی که ریشههای کتاب ثروت ملل در آن شکل گرفته بود.
۸. اسمیت به هیچ وجه مخالف استعمار و تجارت استعماری نبود بلکه مخالف تجارت استعماری انحصاری بود. او خود از عوامل این دستگاه استعماری در گمرک ادینبورا بود و روزانه صحنه تجارت بردگان و دسترنجشان در تولید کالاهایی مثل تنباکو و پنبه را میدید و نه تنها با آن مشکلی نداشت بلکه از این تجارت در گمرک تحت مدیریتش کسب درآمد میکرد و حق و حساب میگرفت. او و دوستانش با این نظام استعماری تنها یک مشکل داشتند و آن انحصاری بودن آن بود. از همین رو با کمال احترام به انحصار کمپانی هند شرقی و نه اصل آن اعتراض میکردند. اسمیت یکی از گزینهها برای معلمی پسر رابرت کلایو، غارتگر وجنایتکار معروف بریتانیا در هند بود.
۹. اسمیت استعمار را حق مسلم اروپائیان میدانست. او استعمار کنندگان را فرزندان مهربان مادر ماگنا بر میشمرد. وی استعمار را منتی میدانست از سوی استعمار کنندگان بر سر استعمارشوندگان.
این اعتقادات انباشته از وارستگی در جلد چهارم کتاب ثروت ملل به روشنی بیان شده است؛ همان مجلدی که در ایران ترجمه نشده است...
امید آنکه اشارات فوق فصلی جدید در برابر پژوهشگران اقتصادی در ایران و جهان بگشاید.
سید محمدرضا رضی
💠
@h_abasifar