کانال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
#سه_دقیقه_در_قیامت 💢 قسمت شصت و چهار👇 🌷چند روز بعد، باز اين افراد در جلسه ای خصوصی از من خواس
💢 قسمت شصت و پنج👇 🌷چند روز بعد، آماده عمليات شديم. جيره جنگی را گرفتيم و تجهيزات را بستيم. خودم را حسابی برای شهادت آماده كردم. من آرپی جی برداشتم و در كنار رفقايی كه مطمئن بودم شهيد می شوند با تمام اين افراد قرار گرفتم. 🍁 گفتم اگر پيش اين ها باشم بهتره. احتمال همگی با هم شهيد می شويم. نيمه های شب، هنوز ستون نيروها حركت نكرده بود كه جواد محمدی خودش را به من رساند. 🌷او كارها را پيگيری ميكرد. سريع پيش من آمد و گفت: الان داريم می رويم برای عمليات، خيلی حساسيت منطقه بالاست. او می خواست من را از همراهی با نيروها منصرف كند. 🍁 من هم به او گفتم: چند نفر از اين بچه ها به زودی شهيد می شوند. از جمله بيشتر دوستانی كه با هم بوديم. من هم می خواهم با آن ها باشم، بلكه به خاطر آنها، ما هم توفيق داشته باشيم. 🌷دستور حركت صادر شد. من از ساعت ها قبل آماده بودم. سر ستون ايستاده بودم و با آمادگی كامل می خواستم اولين نفر باشم كه پرواز ميكند. 🍁 هنوز چند قدمی نرفته بوديم كه جواد محمدی با موتور جلو آمد و مرا صدا كرد. خيلی جدی گفت: سوارشو، بايد از يك طرف ديگر، خط شكن محور باشی. 🌷بايد حرفش را قبول می كردم. من هم خوشحال، سوار موتور جواد شدم. ده دقيقه ای رفتيم تا به يك تپه رسيديم. به من گفت: پياده شو زود باش. 🖇ادامه دارد ... التماس دعا🌹 ⓙⓞⓘⓝ↯ 🌐 https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313