🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 مرثیه ای برای امام حسن مجتبی (ع) از تو گفتم باز با چشمانِ تر ، شرمنده ام گفتم از داغ دل و خون جگر ، شرمنده ام دلشکسته ، فصل داغت را گشودم پیش رو دل ندارم تا بگویم بیش تر ، شرمنده ام محشری بر پاست ، از بیدار باش داغ تو از قیام سرخ تو ، من بی خبر ! شرمنده ام آرزو دارم برقصم سرخ ، در بزم غمت لهجه ام زرد است اما ، کو جگر ؟ شرمنده ام گفتن از داغ تو شوخی نیست ، باید داغ دید من ندارم داغ اما بر جگر ! شرمنده ام کاش فارغ بودم از سنگینی خواب زمین با غمت ای کاش بودم همسفر ، شرمنده ام ای شهید عشق ! قلب رو سیاهم را ببخش از تب عشقت ، نگشتم شعله ور ، شرمنده ام کاش می فهمید روحم لهجه ی داغ تو را تا بگرید چشم شعرم بیش تر … شرمنده ام 🌴🌴🌴🌴🌴