☆‍●◉☘🕊◉●◉☘🕊◉●☆ ❣﷽❣ ✍ (س) پنجم 《 بسم الله الرحمن الرحیم 》 هنگامی که عمر و همراهانش به در خانه حضرت زهرا(س) رسیدند، او در را کوبید. حضرت زهرا که سرش را بسته بود و جسمش از شدت حزن نحیف شده بود، پشت در رفت و آنجا نشست در حالی که مطمئن بود بدون اجازه او وارد خانه نخواهند شد. ناگهان یاران ابوبکر و عمر در را با شدت به صدا درآوردند و صداهایشان را بلند کردند و اهل خانه را با سخنانی ناروا مورد خطاب قرار دادند. در این حال عمر با لگد به در زد و تهدیدات خود را آغاز کرد و فریاد زد: ای پسر ابوطالب، در را باز کن که اگر باز نکنی در را با آتش می سوزانم. قسم به آنکه جانم به دست اوست، یا برای بیعت می آیی یا خانه را بر سر شما آتش میزنم. یا علی، بیرون بیا و بر آنچه مسلمانان متفق شده اند موافقت کن و گرنه تو را به قتل می رسانیم. ای پسر ابوطالب، اگر خارج نشوی داخل می شویم و خانه را با اهل آن به آتش می کشیم. به خدا سوگند، یا برای بیعت با خلیفه رسول خدا می آیی یا بر سرت آتش بپا می کنم. در این هنگام حضرت زهرا از پشت در فرمود: «ای گمراهان دروغگو، چه می گویید و چه می خواهید؟» عمر گفت: «ای فاطمه، پسرعمویت را چه شده که تو را برای پاسخ فرستاده و خود پشت پرده نشسته است؟» حضرت زهرا(س)فرمود: «ای شقی، طغیان و سرکشی تو مرا به اینجا آورده و حجت را بر تو و هر گمراه منحرف تمام کرده است.» عمر گفت: «این سخنان باطل و زنانه را رها کن و به علی بگو بیرون بیاید.» حضرت زهرا(س) فرمود: «ای عمر، آیا با حزب شیطان مرا می ترسانی در حالی که حيله شیطان ضعیف است؟!» ┄✿❁✿❁✿❁✿┄ 👈 ....... ☘✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✨ 🕊ڪانال امام زمان(عج)☟☟☟ 🏴 @Emam_Zamaan_313