🔴 هوسِ قمار دیگر! 🔹دوستی تعریف می‌کند: سالها پیش به همراه رفقا، در خیابان شب‌گردی می‌کردیم. تجمعی چند نفره در گوشه‌ای از پیاده رو، توجه ما را به خود جلب کرد، عده‌ای اطراف یک شخصِ معرکه گیر جمع شده و به تماشای رفتار او مشغول بودند، معرکه گیر، یک کارتن خالی مقابل خود گذاشته بود، سه ورق پاسور هم روی کارتن خالی، با حرکت سریع، ورق‌های پاسور را جابجا کرده و منتظر پاسخ افرادی که او را احاطه کرده بودند، می ماند! 🔸شخصی که با معرکه گیر عملیات، یا همان قمارباز قهار در حال نبرد فکری بود، دست روی یکی از ورق‌های پاسور گذاشته و رنگ خاصی بین آن سه ورق تشخیص داده و بدین صورت برنده قمار بود، چند لحظه پس از تماشای این سیاه بازی، که تله ای برای به دام انداختن رهگذران بود، قمارباز رو به یکی از دوستان من کرده و گفت: بازی کن! وقتی جوابی نشنید، چونان کفتر بازان سابقه دار، دانه پاشید، اسکناس 200 فرانکی از جیب بیرون آورده و گفت: پول نداری؟ بیا با پول من بازی کن! 🔹طرح فریب او گرفت، دوست من گفت: نامرد پول خود را به رخ من می کشد! 200 فرانک گذاشت وسط و گفت شروع کن! چند حرکت سریع قمارباز، دویست فرانک را دود کرد! دوست دیگر گفت بیا کنار، فهمیدم این نامرد چه شگردی دارد، و دویست فرانک گذاشت وسط، چند حرکت سریع و دود شد! دوست بعدی با چند فحش گفت: من یه حالی از تو بگیرم، 200 فرانک گذاشت وسط و دود شد! نفر اول گفت: آهان تازه فهمیدم شگرد قمارباز چیه؟ دویست فرانک دیگر و دود شد، دوست دیگری که یکبار گزیده شده بود، چندین فحش داد و گفت فلان فلان شده، فکر کرده فقط خودش بلد هست! و دویست فرانک دیگر باد هوا شد! 🔸من از همان اول مخالف ورود دوستانم به این معرکه بودم. گفتم برویم این قمار است و حرام، دوست اولی که بشدت عصبانی بود و چهارصد فرانک از دست داده بود، با یک توجیه بسیار غلط و نعل وارونه زدن گفت: بگذار لااقل پول خود را در بیاورم🤔 و آن را زنده کنم🤔 و 200 فرانک سوم را هم باخت، قمارباز که مشعوف از کاسبی خود بود، به همراه سیاهی لشگری که همه یاران خودش بودند، بسرعت محل را ترک کردند، تا از خشم مالباخته های عصبانی دور شوند، دوست 600 فرانک باخته از این داغ سنگین، مدام دست‌های خود را به هم مالیده، پشت سرهم سیگار می کشید، سپس گفت: نفهمیدم چه شد! در حالی که حتی دندان‌هایش به هم سائیده میشد، رو به حقیر کرده و گفت: فلانی، تو چقدر نَفسِ قوی داری که وارد این قمار نشدی! گفتم: اول و میانه کار تذکر دادم که قمار است و اشتباه؛ در ثانی، تو اگر در حرکت سوم هم، پیروز و برنده میشدی، پول کسب شده متعلق به تو نبود، چون با قمار بدست آوردی! 🔻الغرض: مالباخته یِ خودباخته ای چونان شیخ حسن روحانی را فرض کنید، که در چند حرکت سریعِ قماربازان قهار دنیا، هستی و هسته ای ملتی را به باد داده و مملکت را به خاک سیاه نشانده، هرچه هم عقلای قوم گفته اند که: این قماربازان سابقه سیاهی دارند، وقتی سرمایه تو را دود کردند، می روند و به ریش رنگ شده تو می خندند، نه تنها گوش نکرد، بلکه مغرورانه، همراه باد زیادی که در کله داشت گفت: شما قمار بلدید؟(شما زبان مذاکره بلدید؟) اکنون هر از چند گاهی برای برگرداندن آب به جوی و حیثیت از دست رفته، می گوید: یک مذاکره کوچولوی دیگر انجام دهیم، بلکه مقداری سرمایه دود شده را باز گردانیم! 🔻ضرب المثلی عربی می گوید: لا تنقش الشوكة بالشوكة فإن ضلعها معها؛ "خار را با خار در نیاور، چون خار میل به خار دارد". کف پا خار رفت، مجدداً با خار، دنبال بیرون آوردن آن مباش، چه بسا آن هم بشکند و بشود قوز بالای قوز، مثل اینکه یک اصلاحاتچی برود در سفارت انگلیس خبیث و بگوید: جناب سفیر! آرمانهای امام رو به فراموشی میرود و عدالت کمرنگ شده و فقر و تبعیض نهادینه شده. این ماشین اصلاحات اعتدال را یه هُل کوچولو بده، تا راه بیفتد و حرکت کنیم در جهت اصلاح راه امام! اصلاح مشکلات ملت! اصلاح اقتصاد کشور! یعنی دقیقاً، چوبی که لای چرخ حرکت انقلاب و مسیر کشور و چرخ‌های اقتصاد، خبیث های دنیا نظیر انگلیس و آمریکا، عاملان اصلی آن بوده‌اند، با دست همان خبیث ها بیرون بیاورند! زهی خیال باطل! و خاک بر سر کسی که باور کند آمریکایی که بدنبال فروپاشی و تجزیه این مملکت است، اقتصاد این سرزمین را نجات می‌دهد! 🔹و این روزها شیخ مدعی و حرّاف، از درون می جوشد و ناله سر می دهد که اجازه دهید کار ناتمامم را تمام کنم. دولتش معادل یک جنگ جهانی ۸ ساله به کشور خسارت زد حالا کار ناتمامی دارد و در تب و تاب غرب‌زدگی ناله می‌کند: "خنک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش/بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر". داود_مدرسی یان @Emam_kh