🌹خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام ) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت صد و چهلویکم
✳️ پاسخ به نامههای معاویه برای نجات از جنگ
🔶 من، استوار بر یقین
[ کار جنگ برای معاویه سخت شده بود و خود را در آستانه شکست میدید. برایم نامههایی نوشت؛ درخواستها، ادّعاها و خواستههای غیر معقولی داشت که لازم بود به آنها پاسخ دهم!
🔻در یکی از نامهها که با مشورت عمروبنعاص نوشته بود، اظهار کرده بود که اگر تو و من میدانستیم که جنگ صفین چه مصائبی خواهد داشت، درگیر جنگ نمیشدیم! همچنین از هراس خود و من از مرگ گفته بود.
من در پاسخ گفتم: ]
🔻بدان که من اگر در راه خدا کشته شوم و سپس به این جهان به زندگی بازگردم و هفتاد بار این کشتهشدن و بازگشتن تکرار شود، به هیچوجه از شدت عمل در راه خدا و جهاد با دشمنان خدا دست برنمیدارم.
🔻درباره اینکه در نامهات حکمرانی شام را درخواست کردهای، من چیزی را که دیروز به تو ندادم، امروز نیز حتماً به تو نخواهم داد.
🔶 نزد من جز شمشیر، برای تو نیست
🔻[ معاویه در نامه دیگری، با ظاهر زیبای کلمات در مقام پندواندرز من درآمده بود و زبان به نصایح گشوده بود. من در پاسخ به او که در انتهای نامهاش خواستار خاموشی آتش جنگ بود، این آیه را نوشتم: ]
«فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّهِ»
(با گروه متجاوز پیکارکنید تا به فرمان خدا بازگردد.)
🔻ما به هر دو گروه نگریستیم و گروه متجاوز را گروهی یافتیم که تو در میان آنان هستی؛ زیرا بیعت من در مدینه برای تو نیز که در شام بودی الزامآور بود. همانگونه که وقتی مردم در مدینه با عثمان بیعت کردند، آن بیعت نیز بر تو الزامآور بود و تو در آن هنگام از طرف عمر، استانداری شام را بر عهده داشتی؛ و همان گونه که بیعت عمر بر برادر تو الزامآور بود که از طرف ابوبکر استاندار شام بود.
🔻پس در جایگاه حقیر خویش توقف کن و از حدود خویش تجاوز مکن. از لباس گمراهی خویش بیرون آی و آنچه برای تو فایدهای ندارد رها ساز؛ زیرا نزد من جز شمشیر، برای تو چیز دیگری یافت نمی شود، تا روزی که در نهایتِ ذلّت در برابر خداوند تسلیم شوی و برخلاف میل خود، بیعت را بپذیری. والسلام.
🔸چه ژرف در هوا و هوسها فرو رفتهای!
[ در پاسخ به نامه دیگری که درخواست پایان دادن به جنگ و ابقای در زمامداری شام را داشت، به وی نوشتم: ]
🔻اینکه گفتهای تو را عمر به استانداری شام منصوب کرده است، پاسخش این است که خود عمر کسانی را از مسئولیتها عزل کرد که قبل از او ابوبکر منصوبشان کرده بود. عثمان نیز کسانی را عزل کرد که عمر منصوبشان کرده بود. فلسفه تعیین امام برای مردم همین است که صلاح امت را تشخیص دهد و بنابر مصلحتها تصمیم بگیرد. برخی مصلحتها برای زمامداران قبل روشن بود و برخی نیز برای آنها مخفی مانده بود و کارهای جدیدی نیز پیش میآید که لازم است امام تصمیم دیگری بگیرد و البته هر زمامداری نیز نظری و اجتهادی دارد.
سبحان الله، تو تا چه اندازه پیرو هوسها و هواهای بدعتآمیز خود هستی و چه گران سرگردانی شده ای!
📚 منابع:
۱. وقعةصفین، ص۴۷۰
۲. کتاب سلیم بن قیس، ح۳۴، ص۸۰۹
۳. ألإمامة و السیاسة، ج۱ ، ص۱۳۸
۴. قرآنکریم، سوره حجرات، آیه۹
۵. شرح نهجالبلاغة، ج۱۴ ، ص۴۲
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...