لقمه حلال قسمت ۹: مامان ژیلا روبه روی بابا احمد میشینه وخیلی پررو که نتیجه ی تربیت فرنگی ملیحه جان هست ،پرده از عشقش به,اقای نادری برمیدارد. بابا احمد اولش یکه میخوره,اخه اینجور چیزا توایران مرسوم نیست ونوبباست,اما یه کمی هم تحت تأثیر صداقت مامان قرار میگیرد وکار را میسپره به استخاره ی حاجی موسوی. استخاره برای عروس موردپسند بی بی معصومه بدمیاد وبرای عروس خود خوانده ی فرنگی خوب میاد. خلاصه کنم ,بعداز,یک ماه مخالفت ملیحه جان از اونطرف دنیا وسنگ اندازی بی بی معصومه ازاین ور....این دوتا کبوتر عاشق با مجلسی ساده بدون حضور ملیحه جان,به عقد هم درمیان. وحاصل ازدواج اونها بعداز چندین سال زندگی واین درواون در زدن برای بچه دار شدن ,میشه ژینوس خانم گل که الان درخدمتتان است. اینم بگم که مامان ملیحه یک سال بعداز ازدواج بابا احمد با ژیلا خانم اشتی میکند اما الان همچنان خارج نشین هستند وبی بی معصومه هم هفت,هشت سالی میشه که به رحمت خدا رفتند. اینا را گفتم تابدونید من توچه محیطی بزرگ شدم,بابام مؤمن و مذهبی,مادرم اهل جشن ودورهمی خانوما وسعی کرده من را به قول خودش امروزی وروشنفکر بار بیاره نه سنتی وبه قول دوستاش خشکه مذهبی.... اما من دختری آزاد هستم,ازاد که میگم معنیش این نیست که بی بند وبارباشم,یعنی دلم پاکه هااا ولی هرجور دوست داشته باشم میپوشم,بخوام برم بیرون حتما باید اراسته ومرتب باشم وحتی رژ لب ولاک ناخنم باید با لباس تنم ست باشه....اما ته ته دلم همیشه دلتنگ بی بی معصومه واون چادرگل گلی واون جانمازش که همیشه بوی گل نرگس میداد ,میشه.... اینم دنیای من است,امروز یه ایمیل از دانیل یا همون دانی خودمون داشتم که.... ادامه دارد....