۲۶:لقمه حلال هواپیما که در فرودگاه شهرنجف نشست ,من از خواب بیدارشدم. پیاده شدم به سمت تاکسی های فرودگاه رفتم,با ادرسی که غلام حسین داده باید به طرف حرم حضرت علی ع میرفتم,گویا نزدیک حرم خیابانی ست به نام امام حسین ع وهمایش دوو از همانجا شروع میشود,با کل کسانی که از جای جای جهان درگروهمان راهی نجف شدند دقیقا راس ساعت ۷عصربه وقت عراق ,ابتدای خیابان امام حسین ع قرار داریم وقرارشده هرکداممان شالی سفید برگردن نهیم تا بهتر شناسایی شویم. من از الان تا ساعت ۷عصر دقیقا سه ساعت فرصت دارم وبه توصیه ی پدرم ,میخواهم به حرم حضرت علی ع مشرف شوم. تاکسی مرا جلوی حرم پیاده کرد,از جمعیتی که روبرویم میدیدم شگفت زده شدم,خدای من اینهمه جمعیت برای زیارت؟؟یابرای,همایش؟؟ چشمم به گنبد حرم افتاد,قلبم شروع به تند تند زدن کرد,دلم به تب وتاب افتاد ,خدای من اینجا کجاست؟؟گویی اینجا عرش خداست که برزمین امده است,اینجا قطعه ای از بهشت است ,ناخوداگاه به خود امدم ودیدم ورد زبانم علی علی مولا علی علی مولاست,من دختر مذهبی نبودم وشعرهای مذهبی بلدنبودم اما این زیباترین شعری بود که ناخوداگاه برزبانم جاری شد:علی ای همای رحمت ,توچه آیتی خدارا که به ماسوا فکندی همه سایه ی هما را..... میخواستم به حرم بروم اما از ظاهر خودم خجالت کشیدم ,من ادعا دارم مسلمانم وشیعه,همیشه پدرم میگفت مادر همه ی ما شیعیان حضرت زهراس است ,پس من که دخترحضرت زهرایم,باید کمی شبیهه مادرم باشم. کوله پشتی ام راگشودم وچادری را که فکر میکردم اصلا احتیاجم نمیشود,همین اول راهی بر سر کردم...... ادامه دارد..