مرحوم کوثری نقل می کرد: محرم از خانه خارج شدم به قصد رفتن به مراسمات و روضه خوانی، در راه کودکانی اصرار کردند در موکب کوچکشان برایشان در حد چند بیت روضه بخوانم. اول صرف نظر کردم و پس از اصرار آنها رفتم و چند بیت روی منبرِ آجری شان خواندم. تمام که شد برای پذیرایی چای برایم آوردند که در خانه یا جای دیگری چنین چایی هرگز نمی خوردم، برای اینکه کودکان دلخور نشوند، یواشکی چای را گوشه‌ ای ریختم و تشکر کردم و رفتم به مراسمات سنگینی که داشتم برسم. شب که آمدم خانه از خستگی به خواب رفتم. در خواب مادر سادات را دیدم. فرمود: فلانی ، تنها روضه ای که از تو قبول شد همان چند بیتی بود که برای آن کودکان خواندی، و اینکه آن چای را که ریختی در کناری، من آن چای را با دستِ خودم برایت ریخته بودم در این حال از خواب بیدار شدم و فهمیدم روضه هایی که ما تحویلشان نمی گیریم ، اهل بیت حواسشان هست! حسین جان نوکری ما رو قبول کن ID: @Emamhasane_mojtaba