این اولین پائیزی‌ بود که روی برگ‌ها با شوق و لذت بی‌وصف قدم نزدیم اولین پائیزی ‌ بود که طعم گس خرمالو زیر دندانمان مزه نکرد و بوی تند نارنگی حالمان را جا نیاورد اولین پائیزی ‌ بود که اشتیاقی به هیچ چیز نداشتیم، اولین پائیزی ‌ بود که سکوت کردیم و مطلقاً غمگین بودیم چشم به هم زدیم و پائیز تمام شد چشم به هم زدیم و زمستان رسید چشم به هم زدیم و حوصله‌ای برای وداع با پائیز هم نداشتیم پائیز بود و کنار هم نبودیم پائیز بود و با کسی قدم نزدیم پائیز بود و به گرمی آغوش کسی پناه نبردیم و حالا یلدا رسیده و محکومیم به تنهایی یلدایی بدون جمع شدن‌ها و قصه گفتن‌ها و خندیدن‌ها یلدایی در انزوا و سکوت یلدایی بدون شور و شوق یلدایی به دور از هم تفأل می‌زنیم به دیوان حافظ و امید داریم که بشنویم یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور و یوسف گمگشته ما شادی‌ست و سلامتی‌ست و همنشینی‌های بدون هراس امید داریم که سال بعد پائیز که رسید کنار هم باشیم با عشق و لبخند و بگوییم: این پائیزی که گذشت آخرین پائیزی بود که کنار هم نبودیم و حالمان خوب نبود امید داریم ... 🍓 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال را ب دوستان خود معرفی کنید🦋 💎 @Energy2