از خودبیگانگی،
انسانی بیهویت و سرگردان،
بیگانه با خود،
بیگانه با خانواده،
بیگانه با خویشاوندان،
بیگانه با گذشته و آینده خویش،
بیگانه با ملت و تاریخ و فرهنگ و تمدن و دین و مذهب و قانون کشورش
کسیکه نمیخواهد شبیه خودش و پدر و مادرش باشد،
کسیکه از همهی داشتههایش بیزار شده؛ شب و روز در حال فرار از خویشتن خویش است!
نه مقصدی دارد و نه مقصودی،
هر ساعت و هر روز رنگ عوض میکند: رنگ لباس، کفش و کیف تا رنگ ناخن و مژه و مو و رنگ و فرم ابرو!
انسانی که زود میرنجد و همه را از خود میرنجاند،
انسانی همیشه رنجیده و از همه چیز و همهکس رنجدیده است!
نه تعصب خانوادگی دارد؛ نه غیرت دینی؛ نه غرورملی؛ نه حساسیت ناموسی؛
نه اهل بررسی گذشته است و نه اهل برنامهریزی برای آینده؛
نه فکر میکند، نه کتاب میخواند؛ خاطراتش را هم نمینویسد؛ آلبوم عکسهای کودکیاش را هم دیگر نگاه نمیکند؛
از شنیدن نصیحت بیزار است؛
تحمل پذیرش یک تذکر را ندارد؛
از همه کس و همه چیز خسته و نسبت به همه آشنایان بدبین است و هرلحظه در پی یافتن یک آدم دیگر، یک روح متفاوت، یک احساس تازه است، اما همه چیز برایش تکراری است!
🤲اهل عبادت و خلوت با خدا و تفکر در خلقت و تعقل در سرنوشت نیکوکاران و عاقبت بدکاران و نهایت زندگی خودش نیست؛
اما شبانهروز در حال خیالبافی و اوهام؛ غرق در خوشیهای پوشالی، عواطف زودگذر نسبت به رنجها و شادیهای دروغین آدمهای مجازی؛ آشفته از احساسات متلاطم برای هیچ؛
دچار اضطرابهای سرسامآور؛
🎯همه بازتاب روان خسته و قلب شکستهاش از فضای شبکههای اجتماعی‼️
🤲آرزوهایش را با خود گمکرده است
✍محمدعلی رامین