🔶 زیبایی و تناسب در کلام علامه طباطبایی
🔸 از گذشته تاکنون، فرمهای اصلی زیبایی را نوعاً نظم و تناسب می دانسته اند (هنفلینگ/۶۳).
در نظر افلاطون، زیبایی عبارت است از:
«اندازه و تناسب که هم نسبت به زیبایی محسوس و هم در مورد زیبایی فوق محسوس به کار میرود.» ارسطو نیز در برخی تعبیرات خود،
زیبایی را اندازه و نظم می داند. (مددپور، ۲/۱۸۲، ۲۴۱ و ۲۴۲)
🔸 به نظر می رسد علامه طباطبایی نیز به همین نظر گرایش دارد که
زیبایی همان تناسب اجزاست.
البته او در کنار تناسب اجزا، تناسب مجموع آنها با هدف وجودی آن شیء را نیز مورد توجه قرار داده است و آن را از عناصر حُسن و زیبایی میداند. وی مینویسد:
«حقیقت حسن و زیبایی آن است که اجزاء یک چیز نسبت به هم سازگار باشد و نیز مجموعه این اجزاء با هدف و غرضی که خارج از حدود آنهاست، همساز باشد. بنابراین زیبایى چهره به معناى متناسب بودن اجزاء آن مانند چشم، ابرو، بینى و دهان است و حسن عدالت، سازگاریاش با غرضى است که در یک جامعه مدنی دنبال میشود. به این گونه که هر صاحب حقى به حق خود برسد و همچنین است حسن هر چیز دیگر.» (طباطبایی، ۱۶/۲۵۴)
🔸 علامه طباطبایی در جای دیگر می نویسد:
«بازگشت زیبایى در نهایت به آن است که یک چیز با آنچه از نوع او به طور طبیعی انتظار میرود، سازگار باشد. پس زیبایى صورت یک انسان برگشتش به آن است که هر یک از اعضاى صورت از چشم، ابرو، گوش، لب، دهان، گونه و دیگر اجزاء طورى آفریده شده باشند و یا به رنگ و صفتى باشند که هم تک تک آنها جا دارد آن طور باشد و هم در نسبت سنجی با یکدیگر. اینجاست که نفس و دل بیننده چهره، مجذوب آن مى شود و در صورتى که چنین نباشد با توجه به اختلاف اعتباراتی که در نظر گرفته می شود به جاى زیبایی به زشتی و بد ترکیبی متصف می شود.» (همان، ۵/۱۰)
#مبانی_نظری_معماری
🔴
@EqtedareVelaeii🇮🇷