تحدیدِ فکرِ نسلِ نو ۱. هر تمدنی بیش از آنکه با مکتب خود شناخته شود، با کسانی شناخته می‌شود که به آن مکتب پایبندند. از این رو است که باید برای درک مکتب، نخبگان سیاسی و فرهنگی او را شناخت. امام خمینی قدس ره شریف، کسی که انقلاب را به ثمر نشاند، امام تحول‌زا و تحول آفرینی بود که بارها در کلام خود فرموده بودند که ما به این زودی‌ها از دست تربیت‌یافتگان غرب نجات نمی‌یابیم. در صحتِ این سخن باید گفت تا جامعه‌ای بخواهد که فرهنگی را در بطن خود جای دهد، زمانی در حد چند نسل را باید سپری کند. پس بنا بر گفته امام خمینی قدس ره شریف، همچنان بخشی از جامعه با بیگانگی از خود و هویت اقتدار آمیز «ما می‌توانیم»، دست به گریبان است. ۲. حال آنکه برخی از افراد جامعه ایرانی- اسلامی توانستند به این پرورش درونی، دست یابند و این نهالِ زیبا را با عرقِ جبین و خون دل، شب و روز آبیاری کنند. نمونه‌های موفق آن سردارانی چون؛ شهید بهشتی، شهید مطهری، شهید سلیمانی، شهید آوینی و همین طور شهدای زنده‌ای هستند که هنوز به موعدِ عروجِ متعالی خود نرسیده‌اند. ۳. آن‌ها، گاه جلوی دربِ منزل در پراید یا در اتوبان یا در عرصه‌های نبرد تن به تن با دشمن، چهره را با خونِ خود خضاب می‌کنند و نقطهٔ مشترکِ تمام این افراد، تلاش برای سرافرازی حرمِ جمهوری اسلامی و تقویتِ استوانه‌های فرهنگی، علمی، نظامی انقلاب است. آن‌ها در این راه نیز از در آماجِ حملات قرار گرفتن نمی‌هراسند؛ در مقابل همزات و مکاید شیطانی، دل را استوار به وعده الهی ان‌تنصرالله نگاه‌ می‌دارند و در این راه از نثار آبرو، جان و مال خود دریغ نمی‌دارند؛ این رسم دیرینهٔ بچه‌های کوچهٔ انقلاب است. همان طور که پیر جماران در وصف آنان فرمودند که بهشتی مظلوم زیست و مظلوم مرد و خاری در چشم دشمن بود یا آنکه مطهری پاره تن اسلام بود. ۴. در معرکه‌ای که دستِ ما از شاخه طوبی حیات برخی از این بزرگان، کوتاه است؛ می‌توان به درخت اندیشهٔ آنان چنگ زد و راه را از بی‌راهه شناخت. و نسلی تربیت کرد که وارث اندیشهٔ آنان باشد و پا جای پای آن‌ها بنهد؛ می‌شود با غلبه بر جنگِ ادراکی، امثال حججیِ دههٔ هفتادی تربیت کرد؛ آن هم در میان هیاهوی غوغاسالارنی که مدعی بودند نسلِ جدید، در راه انقلاب نیست. ۵. حال، برای راه‌یابی به این شناخت چه باید کرد؟ راه‌حل جز این است که باید به اندیشه‌ای رجوع کرد که خود را در اندیشهٔ مطهرِ بزرگان‌ِ انقلاب هضم کرده است و از راه اندیشه به بحر حکمت مطهر آنان راه‌ یافته است. استاد مهدی جمشیدی یکی از نمونهٔ‌های دست ‌پرودهٔ انقلاب است که در اندیشهٔ رهبر انقلاب و شهید مطهری و علامه مصباح غور کرده است و می‌تواند راه‌گشای نسلی باشد که دل، در گرو انقلاب دارند و مشتاق فهم اندیشهٔ نخبگان عصرِ انقلاب هستند. در محجوریت قراردادن چنین افرادی، محدود‌کردن زنجیره‌های تمدن‌سازی بر مبنای فکرِ اصیلِ انقلابی است. طرد اندیشهٔ امثال جمشیدی، تحدیدِ نسل انقلاب است؛ نسلی که می‌تواند ملّت و امّت را به قلهٔ بلندِ تمدن اسلامی برساند و از سرچشمهٔ عزّت، حکمت و بالندگی سیراب کند. 🖋خلیلی