بسمه تعالی شانه
مصارع عشاق
قسمت ۹
او نور مطلق است، جایی که امام حسین علیه السلام است هیچ ظلمتی وجود ندارد، او امام است، امام حسین که در کربلا امام نشد، مثلا بگوییم کربلا موطن امتحان امام است! امام که دیگر امتحان ندارد! او خودش دیگران را امتحان میکند، او بابی است که همه به او امتحان میشوند. امام حسین علیه السلام در کربلا تک و تنها شد، این تنهایی، مقام استأثاری امام است، در اینجا هیچ کس با امام نیست و او تنهای تنها است. او در این موطن فردانی فرمود: «هل مِن ناصر یَنصُرُنى؟!»، امام خواست بگوید که من ذاتم همین است، ذات من تنهایی است... چون ذات حق متعال بی چون است، تک و احد است و دو ندارد، لذا ظل او نیز احد و فرد است. امام حسین علیه السلام نیز چون فرد بود، در آن مقام فردانیت مطلقش که در آنجا کسی جز حق متعال و شخص امام راه ندارد، گفت «هل مِن ناصر یَنصُرُنى؟!»... مطلب بسیار عمیق است! امام یک سفر بیشتر ندارد و آن نیز سفر من الحق الی الخلق است. امام مطلقا در خدا بود، حتی از آن مقام پایین تر نیز نیامد، از همانجا فرمود تَعالَوا... هل مِن ناصر یَنصُرُنى؟! بالا بیایید! شاعر چقدر خوب این سفر من الحق الی الخلق اباعبدالله الحسین علیه السلام را به شعر درآورده است...
چون که بُد بی یار ذات واحدم
بی کس از وحدت به کثرت آمدم
آمدم بی یار تا یارم که شد
و اندر این صحرا خریدارم که شد
چون نبُد مثلی و انبازی مرا
هم نباشد یار و همرازی مرا
من هم مظهر لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ هستم. من هم بی چونم، من اصلا یاری آنجا ندارم، در آنجا کاملا تنها هستم، لذا آن عارف، حکمت پیامبر ما را حکمت فردانیه قرار داد. صاحب هذا الامر فریدٌ... اینها تک هستند، آنجایی که این حضرات هستند هیچ کس نیست! هیچ کس در آنجا یار این ذوات مقدس نیست! هر کس هم اگر بخواهد به آنجا برود و یار آنها شود تک میشود. آنجا اصلا دوئیت راه ندارد.
چون که تنها بوده ذاتم از قِدَم
هم در این صحرا زدم تنها علم
آن مقام تنهایی امام خیلی مقام خاصی است، وقتی در آن مقام تنهای تنها شد، وقتی حتی حضرت علی اصغر علیه السلام هم شهید شده بود، گفت هل مِن ناصر یَنصُرُنى؟ در این زمان حضرت سید الساجدین علیه السلام از خیمه خارج شد... این آقا به آنجا راه دارد...
هرکسی را من معین و مونسم
گرچه اینسان بی معین و بی کسم
من خودم فردی هستم که ممد همهی همت ها و معین همهی ارواح هستم، من ناصر بالذات هستم، وقتی که ناصر بالذات ناصر های بالعرض را میخوانَد، معنی اش این است که میخواهد آنها را در خودش فانی کند! او ناصر بالذات است! اصلا چه کسی میتواند او را یاری کند؟! ناصر بالذات میدانی یعنی چه؟! یعنی در عالم فقط او ناصر است! اصلا به غیر از اباعبدالله، غیر از امام زمان علیه السلام در عالم اصلا ناصری وجود ندارد! امام گفت من ناصر مطلق هستم، اصلا من ناصر بالذات هستم. کسی که ناصر بالذات است ناصر میخواهد چه کار؟ «کلُّ شیءٍ یرجع الی اصله»
قطره دریاست اگر با دریاست
ورنه او قطره و دریا، دریاست
هرکسی که به این ناصر بالذات اصابت کند خودش هم ناصر میشود.
ماهیان جان در این دریا پرند
تو نمیبینی که کوری ای نژند
بر تو خود را میزنند آن ماهیان
چشم بگشا تا ببینیشان عیان
اگر ولی خدا به کسی تنه بزند، کار او دیگر تمام است، مراد از این سخن هم این تنهی جسمانی نیست. اصلا عمر خودتان را وقف این کنید که یک ولی خدایی یک تنهی باطنی به شما بزند...
ادامه دارد
التماس دعا
صادقزاده