برای مرخصی شکایت او را به حضرت زهرا(س) کردم
برای گرفتن مرخصی وارد چادر فرماندهی گردان شدم،شهید تورجی زاده طبق معمول به احترام سادات بلند شد و درخواستم را گفتم.
بی مقدمه گفت نمی شود،با تمام احترامـــی که برای سادات داشت اما در فرماندهی خیلـــی جدی بود؛کمی نگاهش کردم،با عصبانیت از چادر بیرون آمدم و با ناراحتی گفتم: شکایت شما را به مادرم حضرت زهرا(سلام الله علیها) می کنم.
هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم که دوید دنبال من با پای برهنه گفت: این چی بود گفتی؟ به صورتش نگاه کردم...خیس اشک بود. بعد ادامه داد:" این برگه ی مرخصی سفید امضا،هر چه قدر دوست داری بنویس ،اما حرفت را پس بگیر یک سال از آن ماجرا گذشت. چند ساعتی قبل از شهادتش من را دید. پرسید:" راستی آن حرفت را پس گرفتی؟
شهید محمد رضا تورجی زاده شادی روحش صلوات🌹